چند سالیست که تکلیف دلم روشن نیست!
جا به اندازه تنهایی من در من نیست!
✿✿
چشم میدوزم در چشم رفیقانی که
عشق در باورشان قد سر سوزن نیست!
✿✿
دست برداشتم از عشق که هر دست سلام
لمس آرامش سردی ست که در آهن نیست!
✿✿
حس بی قاعده عقل و جنون با من بود
درک این حال به هم ریخته تقریبا نیست!
✿✿
سال ها بود ازین فاصله میترسیدم
که به کوتاهی دل کندن و دل بستن نیست!
✿✿
رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم
جا به اندازه تنهایی من در من نیست!
عبدالجبار کاکائی
- ۰۳/۰۴/۲۷