«در چنین جهان متناقض خدایی نمیتوان پیدا کرد؛ بلکه شیطانی متلونالمزاج با یک هیئت ابلیسی میتواند چنین جهانی را بیافریند.»
«در چنین جهان متناقض خدایی نمیتوان پیدا کرد؛ بلکه شیطانی متلونالمزاج با یک هیئت ابلیسی میتواند چنین جهانی را بیافریند.»
«بسیاری از روحانیان لذتهای جسمی را بر خود حرام میسازند، اما دربرابر لذتهای دیگر خود را بیحفاظ میگذارند؛ در نتیجه قدرت پرستی بر آنها مستولی میشود و آنها را به قساوتها و ستمکاریهای وحشتناکی میکشاند که به نام دین مرتکب میشوند.» (برتراند راسل)
«آنچه از فنِّ تبلیغات میآموزیم این است که هر موضوعی را میتوان به اکثریت مردم قبولاند بهشرطی که چندین بار به نحوی تکرارش کنیم که در حافظهٔ آنان حک شود. ما غالب چیزها را باور داریم فقط به این علّت که چندین بار با لحن تأییدآمیزی دربارة آنها شنیدهایم: حتّی به خاطر نمیآوریم که کجا و چرا موردِ تأیید واقع شدهاند، از این روست که نمیتوانیم به نقدِ آنها بپردازیم، حتّی وقتی که هیچ پشتوانة منطقی مؤید آنها نبوده و تأییدشان از طرف اشخاص ذینفع ابراز شده باشد.»
«اگر من مدعی میشدم که در منظومه شمسی میان زمین و مریخ یک قوری چینی دور خورشید میگردد، هیچکس قادر نبود مدّعای مرا رد کند، مشروط به آنکه حواسم میبود که در ادامه بگویم این قوری آنقدر کوچک است که حتی با قویترین تلسکوپها هم قابل رویت نیست. اما اگر تا آنجا پیش میرفتم که میگفتم چون مدعای من ابطال ناپذیراست جایز نیست عقل بشر به آن شک کند، به حق به یاوه گویی متهم میشدم. با این حال، اگر وجود این قوری در کتب قدما تأیید شده بود و آن را حقیقتی قدسی شمرده و هر یکشنبه در کلیسا دربارهٔ آن به وعظ میپرداختند و در مدارس آن را به ذهن کودکان فرومیکردند، تردید در وجود آن نشانهٔ نامتعارف بودن تلقی میشد و شخص شکاک را در عصر روشنگری به نزد روانپزشک و در دوره پیش از آن به دادگاه تفتیش عقاید میفرستادند.»
انسانها بیش از هر چیز دیگر، از اندیشیدن وحشت دارند، بیش از فقر، حتی بیش از مرگ. «اندیشه» انقلاب میکند، از تخت به زیر میکشد و نابود میسازد. امتیازات دروغین، سنن و عرف جوامع، و عادات راحت طلبانهٔ انسانها را، بدون ذرهای رحم، از دم تیغ میگذراند. هیچ قانونی را به رسمیت نمیشناسد؛ آنارشیست است. مراجع قانونی را به پشیزی نمیانگارد و بر خرد کهن نیز وقعی نمینهد. اندیشه به سادگی در گودال جهنم مینگرد و هراسی او را فرا نمیگیرد. بشر، لکه کوچکی مغروق در ژرفای بی پایانی از سکوت است؛ اندیشه این را میبیند و با این حال، غرورمندانه خود را به نمایش میگذارد، گویی ارباب کائنات است. «اندیشه» چالاک، آزاد و عظیم است، یگانه روشنایی این جهان و بزرگترین مایه فخر بشر.
یکی از مظاهر غلو درتعصب عبارت از این است که احساس مطبوع کار دسته جمعی را بوجود آورد. گروهی که نسبت به مسئله خاصی تعصب داشته باشند احساس آرامش میکنند و یک نوع برادری و هم پشتی آنها را در مسئله مورد بحث، تحریص و تشویق میکند. همه افراد گروه نسبت به اهداف و خواستهای مشترک تحریک و بسیج میشوند. شما میتوانید در کلیه احزاب سیاسی یک گروه متعصب را پیدا کنید که افراد آن نسبت بهم معاونت داشته و در آرامش خاطر بسر میبرند، ولی وقتی که این گرایش توسعه پیدا میکند و با کینه گروهی دیگر درهم میآمیزد آنوقت است که تعصب شکوفا شده و مظاهر آن آشکار میشود. تعصب میتوانید نیروی محرکه اعمال بطور کلی باشد؛ ولی در تاریخ نمیتوانم نمونهای پیدا کنم که در آن تعصب محرک اعمال خوبی بوده باشد. تعصب، همیشه امور را به سیاه کاری میکشاند و علت آنهم این است که تعصب بطور اجتناب ناپذیری با کینهتوزی و دشمنی همراه است، اشخاصی که از تعصب همگانی پیروی نکنند مورد نفرت و انزجار واقع میشوند. این مسئله از وقایع حتمی و غیرقابل اجتناب میباشد. (برتراند راسل - کتاب جهانی که من می شناسم)
نظر برتراند راسل در مورد دین : «دفاع از هیچ دینی طبق موازین عقلانی مقدور نیست. بلکه باید از راه تبلیغ و در صورت لزوم با توسل به جنگ از آن حمایت نمود.»
«ترس پدر و خشونت مادر دین است. بیجهت نیست که این دو در طول تاریخ دست در دست هم پیش رفتهاند.»
نظر برتراند راسل در مورد خدا: «در چنین جهان متناقض خدایی نمیتوان پیدا کرد؛ بلکه شیطانی متلونالمزاج با یک هیئت ابلیسی میتواند چنین جهانی را بیافریند.»
«اگر خدا وجود میداشت، من فکر میکنم که بعید است او آنقدر لوس و بیهوده باشد که از اینکه افرادی در وجود داشتن او شک کنند آزرده شود.»
نظر برتراند راسل در مورد جهان و هدف جهان و انسانها:
«گیتی ممکن است هدفی داشته باشد اما دانستههای ما بههیچ وجه به این مسئله اشاره نمیکند که اگر هدفی هم وجود داشته باشد، این هدف و مقصود لزوماً شباهتی به اهداف ما انسانها ندارد.»
نظر برتراند راسل در مورد عشق :
«با تمام زنان میتوان خوابید اما با تعداد محدودی از آنها میتوان بیدار ماند.»
جملات دیگر:
«وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمیها را تکرار کرد.»
«هرگز حاضر نیستم به خاطر عقایدم بمیرم، چون ممکن است عقایدم اشتباه باشند.»
«جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است.»
«وقتی که از تلفکردن آن لذت میبری، وقت تلفشده نیست.»
«باید از خدا پرسید چرا دلایل وجودش را اینقدر ضعیف آفریدهاست؟»
«خلاصه، او باید خودش را مانند خدای ظالمی که به او اعتقاد دارد آماده بیرحمی بکند.»
«قدرت مطلقهای که برای ابد حاکم بر اراده جهان است قطعاً میتوانستهاست چیز بهتری خلق کند.»