قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی!
♬
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند!
♬
قاصدک...
در دل من همه کورند و کرند!
♬
دست بردار از این در وطن خویش غریب!
♬
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید:
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو، فریب!
♬
قاصدک! هان، ولی... آخر... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
♬
با توام، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
♬
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمیبندم خردک شرری هست هنوز؟
♬
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند...
نقد و تفسیری بر این شعر: شعر “قاصدک” از مهدی اخوان ثالث، به عنوان یک اثر عاطفی و تفکری، به عمیقترین احساسات انسانی در مورد انتظار، ناامیدی و جستجوی ارتباط میپردازد.