s شعر :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۳۰۷ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۸۹
زمین را ز آسمان نثار است و اسمان را از زمین غبار. کلُّ اِناءِ یَتَرشّحُ بما فیه

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۹۰
حق جل و علا می‌بیند و می‌پوشد و همسایه نمی‌بیند و می‌خروشد
نعوذ بالله اگر خلق غیب دان بودی

کسی به حال خود از دست کس نیاسودی


دو نان نخورند و گوش دارند

گویند امید به که خورده

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۹۱
هر که بر زیر دستان نبخشاید به جور زبر دستان گرفتارآید.


نه هر بازو که در وی قوتی هست

به مردی عاجزان را بشکند دست
ضعیفان را مکن بر دل گزندی

که درمانی به جور زورمندی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۹۲
هزار باره چرا گاه خوشتر از میدان

ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۹۳
فریدون گفت نقاشان چین را

که پیرامون خرگاهش بدوزند
بدان را نیک دار، اى مرد هشیار

که نیکان خود بزرگ و نیک روزند

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش ۹۴
بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست را هست خاتم در انگشت چپ چرا می‌کنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم باشند.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش 95

نصیحت پادشاهان کردن کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر.


موحد چه در پای ریزی زرش

چه شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس

بر این است بنیاد توحید و بس

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت :بخش 96

شاه از بهر دفع ستمکارانست و شحنه برای خونخواران و قاضی مصلحت جوی طراران هرگز دو خصم به حق راضی پیش قاضی نروند.


خراج اگر نگزارد کسی به طیبت نفس

به قهر ازو بستانند و مزد سرهنگی


قاضی چو بر شوت بخورد پنج خیار

ثابت کند از بهر تو ده خربزه زار

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش 97

جوان گوشه نشین شیر مرد راه خداست

که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای بر خاست

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

گلستان سعدی: باب هشتم : در آداب صحبت : بخش 98

حکیمی را پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند هیچ یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو را که ثمره‌ای ندارد. درین چه حکمت است؟ گفت هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوشست و این است صفت آزادگان.


به آنچه مى گذرد دل منه که دجله بسى

پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد

گرت ز دست بر آید چو نخل باش کریم

ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

  • بهرام بهرامی حصاری