شب است و باغچههای تهی ز میخک من
و بـــوی خاطــــرهها در حیــــاط کوچک من
☆
حیاط خلوت من از سکوت سرشار است
کجاست نغمه غمگینت ای چکاوک من؟
☆
به سکّه سکّه اشکم تو را خریدارم
تویی بهــای پساندازهای قلّک من
☆
بگیر دست مرا ای عـــروس دریایی
بیا به یاری دنیای بی عروسک من
☆
تورا به رشتهای از آرزو گـره زدهاند
به پشت پنجره سینه مشبّک من
☆
کسی نیامده - حتّی کلاغهای سیاه –
به قصد غارت جالیــــز بی مترسک من
☆
کبوترانه بیـــا تخـــم آشتـــــی بگذار
میان گودی انگشتهای کوچک من
☆
شب است و خواب عمیقی ربوده شهر مرا
کجــاست شیطنت کودکـــی و سوتک من؟
☆
بترس ازاین همه لولو که پشت پنجره اند
بخواب شعر قشنگم، بخواب کودک من...
سعید بیابانکی
- ۰۳/۰۵/۰۲