ضربالمثلهای فارسی، بهعنوان یکی از ابزارهای قدرتمند زبان برای بیان حکمتها و آموزههای زندگی، از دنیای مشاغل مختلف نیز بهره بردهاند. هر شغل، با ویژگیها و چالشهای خاص خود، میتواند نماد و الگویی برای انتقال مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی باشد. در این میان، مشاغل ساده و پیچیدهای مانند نجاری، معلمی، چاهکنی و... در ضربالمثلهای فارسی به کار رفتهاند تا تصویری از تلاش، پشتکار، هوش و حتی اشتباهات انسانی را به نمایش بگذارند. این ضربالمثلها، که اغلب برگرفته از تجربههای زندگی روزمره مردم هستند، میتوانند به ما در فهم بهتر شرایط اجتماعی و ویژگیهای انسانی کمک کنند. در این مطلب، قصد داریم به بررسی ضربالمثلهایی بپردازیم که مشاغل مختلف در آنها نقش محوری دارند و از این طریق به درک عمیقتری از حکمتهای نهفته در فرهنگ عامه ایرانی برسم.
چاه کن همیشه ته چاهه
خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه
کار بوزینه نیست نجاری
صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر
گنه کرد در بلخ آهنگری - به شوشتر زدند گردن مسگری
خیاط به کوزه افتاد.
قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری .
سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد ! " تعلیم معلم بکسی ننگ ندارد "
اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند
چوب معلم گله، هر کی نخوره خله
چه عزائیست که مرده شور هم گریه میکنه
ماما آورده را مرده شور میبره
مفرداتش خوبه اما مرده شور ترکیبشو ببره
وای به مرگی که مرده شو هم عزا بگیره
پیش قاضی و معلق بازی!
تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده
خانه قاضی گردو بسیاره شماره هم داره
زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی
گفت : خونه قاضی عروسیست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت کرده اند . گفت : بمن چه ؟
کلاغ از باغ قهر کرد یک گردو به نفع باغبون!
آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک
- ۰۳/۰۹/۲۹