در این شطرنج بی قانون! همه شاهان مرموزند!
کجا؟ کی؟ مهره های جای خود نشناس پیروزند؟
✔
به بالا می رود جنگل، زمانی که درختانش
وجود خویش را در جسم همدیگر نمی دوزند!
✔
قطارش را نمی سازند و از آینده می گویند،
که این چرخ و فلک بازان، فقط در فکر امروزند.
✔
شبیه اسب گاری کش! حرص کاه آویزان،
نمی دانند از حسرت، و یا شلاق می سوزند!
✔
کمی باد موافق شو که دل افسرده بسیار است
که این فانوس ها باید «چراغ دل بر افروزند».
✔
پلی که کرم شب تابان، سوی خورشید می سازند
قدم نگذار بر آن، شب پره ها، دشمن روزند!
✔
پرنده بازها هم از لج گنجشک آزادی
به طوطی هایشان هر روز حرفی نو می آموزند!
بهرام بهرامی حصاری
- ۰۳/۰۸/۳۰