کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۶ اسفند ۰۳، ۰۵:۰۲ - ناشناس
    ok
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮

۳۷۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وحشی نبودم تا تو رامم کرده باشی!
آهو نه..تا پابند دامم کرده باشی!

من پخته بودم ، پخته بودم ، پخته بودم...
جز اینکه با یک عشوه خامم کرده باشی!

مدیون قدری آب و مشتی دانه یکروز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی!

یادم نمی آید جوابم داده باشی
یادم نمی آید سلامم کرده باشی!

با تو همین اندازه شیرین بود اگر بود ــ
زهری که با حرفی به کامم کرده باشی!

میسوزم و دود مرا می بلعی...آنوقت
له میکنی وقتی تمامم کرده باشی!

حالا چطوری من حلالت کرده باشم
وقتی تو اینطوری حرامم کرده باشی!

اشعار مهدی فرجی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

حتّی درست تا لب ریل قطار رفت‌!
ترسید شاعرانه نمیرد، کنار رفت‌!

برگشت پشت پنجره‌ی خانه‌اش نشست‌
یک دور مثل باد دقیقه شمار رفت‌!

ـ من اینهمه مداد و ورق نفله کرده‌ام
در بیست و چند سال که بر یک مدار رفت‌!

تقویم را ورق زد دنبال بچگی‌ش
حتی سراغ آلبومش چند بار رفت‌!

لحظه به لحظه عقربه‌ها تندتر شدند
ساعت چهار آمد، ساعت چهار رفت‌!

حتی غروب آمد، حتی غروب رفت‌
حتی بهار آمد، حتی بهار رفت‌!

از صندلی بلند شد و مشت زد به میز
فرصت نشد قبول کند، زیر بار رفت!

فردا درست ساعت نه‌ ... روزنامه‌ها؛
یک شاعر روانی زیر قطار رفت!

اشعار مهدی فرجی

نقد این غزل پر معنا: 

شعر پست‌مدرن که به‌خوبی در این غزل از مهدی فرجی تجلی یافته، تجربه‌ای نو و پیچیده از بن‌بست ذهنی و روحی یک شاعر (که می تواند نماد انسان بخصوص انسان مدرن! باشد) را به تصویر می‌کشد. در این قطعه، فرجی از زبان شاعرِ خودکشی‌کننده‌ای سخن می‌گوید که بین واقعیت و خیال، گذشته و حال، حضور و غیاب در نوسان است. این نوع از نوشتار با سرشت پست‌مدرن خود، نه تنها از عواطفِ نمایشی و کلیشه‌ای فاصله می‌گیرد بلکه در جستجوی آن چیزی است که در آستانه فراموشی و حذف قرار دارد.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

مهدی فرجی

مهدی فرجی، شاعر برجسته ایرانی، در ۹ بهمن ۱۳۵۸ در کاشان به دنیا آمد. فرجی یکی از شاعران مطرح معاصر ایران است که در آثار خود سعی دارد ارتباطی خاص و صمیمانه با خوانندگان برقرار کند. اشعار او عموماً به مسائلی انسانی، عاطفی و عاشقانه پرداخته و زبان ساده و صمیمی او به ویژه در شعرهایش، موجب محبوبیت او در میان مخاطبان شده است.

زندگی‌نامه و تحصیلات

مهدی فرجی تحصیلات خود را در زادگاهش، کاشان، گذراند. از سال ۱۳۷۵ او فعالیت‌های ادبی خود را آغاز کرد و اولین آثارش به طور جدی در مطبوعات منتشر شدند. فرجی در سال ۱۳۷۹ نخستین کتاب خود را با عنوان هزار اسم قلم خورده به چاپ رساند که مورد توجه قرار گرفت. در همان سال در کنگره شعر و قصه جوان کشور در هرمزگان برگزیده شد و به عنوان یکی از چهره‌های نوظهور شعر ایران شناخته شد.

ویژگی‌های شعر

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم.
آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم.

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم.

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری
آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم.

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه‌ـ دلگرمی شوم.

میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم.

اشعار مهدی فرجی

نقد شعر: غزل زیبای مهدی فرجی که به زیبایی دنیای عاشقانه و درونی شاعر را به تصویر می‌کشد، هم جان‌دار و پرمایه است و هم روان و ساده. در این شعر، شاعر از رابطه عاشقانه‌ای صحبت می‌کند که در آن، «تو» به عنوان معشوق، نه تنها جان شاعر را بلکه دنیای ذهنی و روحی او را دگرگون می‌کند.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

غمش رهایی و خوشحالی اش گرفتاری!
هزار خوش دلی آکنده با خود آزاری!

درست می شنوی؛ عاشقانه می گویم
بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری!

سراغی از تو نگیرم بگو چه کار کنم؟
که جان به لب شدم از قهر و آشتی، آری!

به دوست داشتنت افتخار خواهم کرد
ولی کلافه ام از این جنون ادواری!

اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، نباش
مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری!

دو روز بی خبرم از تو و نمی میرم
چنین نبود گمانم به خویشتن داری!

دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود
مگر تو باز بگویی که دوستم داری!

اشعار مهدی فرجی

نقد شعر: 

شعر زیبای مهدی فرجی در قالبی عاشقانه و پست‌مدرن به زبان ساده و در عین حال عمیق، احساسات پیچیده‌ی انسانی را به تصویر می‌کشد. در این شعر، شاعر به بیان تضادهایی می‌پردازد

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

شعر “هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد” اثر سیف برغانی، یکی از نمونه‌های بارز ادبیات فارسی است که با عمق فلسفی و زیبایی بی‌نظیرش، مخاطب را به تفکر و تأمل در مورد گذر زمان و ناپایداری زندگی دعوت می‌کند. این شعر، با زبانی ساده اما پرمعنا، به بررسی چالش‌ها و مصائب انسانی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه قدرت، زیبایی و حتی زندگی در نهایت به زوال می‌رسند.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد،

هم رونق زمان شما نیز بگذرد.

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب،

بر دولت آشیان شما نیز بگذرد.

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد.

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام،

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

هر که در زندگانی نانش نخورند، چون بمیرد نامش نبرند. لذت انگور بیوه داند نه خداوند میوه. یوسف صدیق علیه السلام در خشکسال مصر سیر نخوردی تا گرسنگان فراموش نکند.

آن که در راحت و تنعم زیست

او چه داند که حال گرسنه چیست

حال درماندگان کسی داند

که به احوال خویش در ماند

ای که بر مرکب تازنده سواری هش دار

که خر خارکش مسکین در آب و گل است

آتش از خانهٔ همسایهٔ درویش مخواه

کآنچه بر روزن او می‌گذرد دود دل است

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

درویش ضعیف‌حال را در خشکی تنگ‌سال مپرس که «چونی؟»، الا به شرط آن که مرهم ریشش بنهی و معلومی پیشش.

خری که بینی و باری به گل درافتاده

به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش

کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد

میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.

قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه

به کفر یا به شکایت برآید از دهنی

فرشته‌ای که وکیل است بر خزاین باد

چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

بخش ۶۶          
ای طالب روزی بنشین که بخوری و ای مطلوب اجل مرو که جان نبری.

جهد رزق ار کنی و گر نکنی
برساند خدای عز و جل

ور روی در دهان شیر و پلنگ
نخورندت مگر به روز اجل

این بخش اشاره به حکمت و توجه به تقدیر الهی دارد. به این معنا که تلاش برای کسب روزی و رزق اگر با اعتماد به خداوند باشد، نتیجه خواهد داد، حتی اگر انسان در ظاهر در شرایط سختی قرار گیرد. در عین حال، نباید از تقدیر الهی گریخت، زیرا مرگ و روز اجل از پیش تعیین شده‌اند و هیچ تلاشی نمی‌تواند آن را تغییر دهد.

  • بهرام بهرامی حصاری