نقد و تحلیل غزل معاصر:
این غزل با بازی زیبای کلمات و تصاویر شاعرانه، به بررسی مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی پرداخته است. در ادامه به بررسی بخشهای مختلف این غزل میپردازیم.
مضمون اصلی:
غزل به مضامین متعدد از جمله فساد، ریا، غرور، مرگ، و سرنوشت انسانها پرداخته است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی و اسطورهای، نقاشیهایی زنده و پویا از این مفاهیم ارائه میدهد.
بررسی ابیات:
1. مثل یک برگ که پاییز زمین خواهد خورد / پرچم زرد ریا نیز زمین خواهد خورد.
- شاعر با استفاده از تصویر برگ پژمرده در پاییز، به سقوط حتمی ریاکاری اشاره میکند. پرچم زرد نمادی از ریا و نفاق است که همانند برگ پاییزی سرانجام فرو خواهد افتاد.
2. جنگل نخوت او در دهن ارّه ی مرگ / مثل خاک ارّه ی ناچیز زمین خواهد خورد.
- تصویر جنگل نخوت که توسط ارهی مرگ تکه تکه میشود، به اضمحلال غرور و تکبر اشاره دارد. خاک اره به معنای چیزی کماهمیت و بیارزش است که نهایتاً به زمین خواهد افتاد.
3. آن مترسک که پدرخوانده ی زاغان شده است / در دهان درّه ی جالیز زمین خواهد خورد.
- مترسک نماد فردی است که با فریب ظاهر خود، نقش مهمی را ایفا میکند. اما نهایتاً در درهای که نماد شکست و سقوط است، فرو خواهد افتاد.
4. مساله بعد زمان است که افتاده به قیف / گفتم این دیو زمان نیز زمین خواهد خورد.
- شاعر به مسئله زمان و گذر آن اشاره میکند که حتی دیو زمان نیز نمیتواند از فرا رسیدن سرنوشت نهایی فرار کند.
5. فصل برگشتن قو های سفید از تبعید / پشت خفاش شباویز زمین خواهد خورد.
- قوهای سفید نماد پاکی و امید هستند که بازگشت آنان از تبعید به معنای غلبه بر تاریکی و ظلمت (خفاش) است.
6. آبشاری است در آینده و خود شیفته هم / در ته درّه غم انگیز زمین خواهد خورد.
- آبشار نماد زیبایی و شکوه است اما در آیندهای دور نیز به ته دره سقوط خواهد کرد، همانطور که خودشیفتگی نیز نهایتی جز سقوط ندارد.
7. قهرمان اول هر قصه همیشه با دیو / پنجه در پنجه گلاویز زمین خواهد خورد.
- تقابل قهرمان و دیو در قصهها نماد مبارزه خیر و شر است که نهایتاً هر دو به زمین خواهند افتاد اما..
8. آخر قصه ولی غول کشد نعره ی تلخ / بعد هم خنجر نوک تیز زمین خواهد خورد.
- پایان قصه با نعره تلخ غول و فرو افتادن خنجر تیز همراه است که نشان از پایان تراژیک مبارزه و شکست غول دارد.
9. خیمه شب باز نگه داشته خود را اما / چون که لق می زند آن میز زمین خواهد خورد.
- خیمه شب باز نمایشی است که کنترل شخصیتها را دارد، اما با لغزیدن میز، نهایتاً همه چیز فرو خواهد ریخت.
10. آخر قصه چنین است که چون روئین تن / داشت در چکمه شنی ریز، زمین خواهد خورد.
- روئین تن که نماد شکست ناپذیری است، در نهایت به دلیل نقطه ضعف کوچک خود فرو خواهد افتاد.
11. تیر برقی سر یک سوزن اگر کج بشود / در شبی دلهره آمیز زمین خواهد خورد.
- جزئیترین انحراف (تیر برق) میتواند منجر به سقوط در شب دلهرهآوری شود.
12. در خیالات خودش، او که نباشد، دیگر / پرچم قلعه ی پرهیز زمین خواهد خورد.
- اشاره به شخصیت خودشیفته ای که در بیت 6 اشاره شد.
13. گیرم امروز مرا زد به زمین اربابت / چشم زرد تو هم ای هیز، زمین خواهد خورد.
- همانطور که قبلاً بیان شد بهرامی در شعرهایش هم به اربابان ظلم اشاره و حمله می کند و هم به نوچه ها و فرمانبرهای آنان.
14. با تکبر روی این خاک نرو راه، ترا / زود با روده ی دهلیز، زمین خواهد خورد!
- تکبر روی زمین (خاک) نهایتاً به سقوط و فرو رفتن در دل خاک منجر خواهد شد.
جمعبندی:
شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویر طبیعی و اجتماعی، به بیان سقوط و فروپاشی تکبر، نخوت، و ریاکاری پرداخته است. هر بیت به نوعی به سرنوشت نهایی انسانها و اعمالشان اشاره دارد، که در نهایت همه چیز به زمین بازخواهد گشت. قدرت بیان شاعر در استفاده از تصاویر زنده و استعاری، این غزل را به اثری تأثیرگذار تبدیل کرده است.
نقدی از ه م
متن شعر :
مثل یک برگ که پاییز زمین خواهد خورد
پرچم زرد ریا نیز زمین خواهد خورد.
❉
جنگل نخوت او در دهن ارّه ی مرگ
مثل خاک ارّه ی ناچیز زمین خواهد خورد.
❉
آن مترسک که پدرخوانده ی زاغان شده است
در دهان درّه ی جالیز زمین خواهد خورد.
❉
مساله بعد زمان است که افتاده به قیف
گفتم این دیو زمان نیز زمین خواهد خورد.
❉
فصل برگشتن قو های سفید از تبعید
پشت خفاش شباویز زمین خواهد خورد.
❉
آبشاری است در آینده و خود شیفته هم
در ته درّه غم انگیز زمین خواهد خورد.
❉
قهرمان اول هر قصه همیشه با دیو
پنجه در پنجه گلاویز زمین خواهد خورد.
❉
آخر قصه ولی غول کشد نعره ی تلخ
بعد هم خنجر نوک تیز زمین خواهد خورد.
❉
خیمه شب باز نگه داشته خود را اما
چون که لق می زند آن میز زمین خواهد خورد.
❉
آخر قصه چنین است که چون روئین تن
داشت در چکمه شنی ریز، زمین خواهد خورد.
❉
تیر برقی سر یک سوزن اگر کج بشود
در شبی دلهره آمیز زمین خواهد خورد.
❉
در خیالات خودش، او که نباشد، دیگر
پرچم قلعه ی پرهیز زمین خواهد خورد.
❉
گیرم امروز مرا زد به زمین اربابت
چشم زرد تو هم ای هیز، زمین خواهد خورد.
❉
با تکبر روی این خاک نرو راه، ترا
زود با روده ی دهلیز، زمین خواهد خورد!
غزلی از بهرام بهرامی
- ۹۹/۰۶/۲۹