s غزل معاصر: گفت طوطی که قفس باز نباشد هم نیست! - بهرام بهرامی✔ :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

 گفت طوطی که قفس باز نباشد هم نیست!

زاغ هم گفت که آواز نباشد هم نیست!

 

قفس مشترک طوطی و زاغان شده این

آب و دان باشد و پرواز نباشد هم نیست!

 

نت گمان کرد که سرچشمه ی آهنگ نت است.

گفت بی پرده اگر ساز نباشد هم نیست.

 

مثل موجی که به دریا بزند طعنه که :هی!

رقص را جلوه و ابراز نباشد هم نیست.

 

نشو هم قلعه ی آن مهره ی بی حوصله شاه!

که گمان کرد که سرباز نباشد هم نیست.

 

در نگاهی که پرست از خزه ی مردابی

رقص نیلوفر تن ناز نباشد هم نیست.

 

این حقیقت که محال است که هیزمکش آن

ارّه داران بشوم، راز نباشد هم نیست.

 

عاقبت پرچم داد است که بر می خیزد

اگر امروز سر افراز نباشد هم نیست.

 

نه که سکان شکسته، روی کشتی ریا

لنگری که غلط انداز نباشد، هم نیست!

 

به نظر می رسد این ماتم، بی پایان است.

زندگی را اگر آغاز نباشد هم نیست.

بهرام بهرامی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی