جا میخورد از تردی ساق تو پرنده!
ایمان منی سست و ظریف و شکننده!
هم، چون کف امواج «خزر» چشم گریزی
هم، مثل شکوه «سبلان» خیره کننده!
✔
می خواست مرا مرگ دهد آنکه نهاده ست
بر خوان لبان تو، مربای کشنده!
✔
چون رشته ابریشم قالیچه شرقی ست
بر پوست شفاف تو رگ های خزنده!
✔
غیر از تو که یک شاخه گل بین دو سیبی
چشم چه کسی دیده گل میوه دهنده؟
✔
لب های تو اندوخته آب حیات است
اسراف نکن این همه در مصرف خنده!
✔
ای قصه موعود هزار و یکمین شب
مشتاق تو هستند هزاران شنونده!
✔
افسوس که چون اشک توان گذرم نیست
از گونه سرخ تو پل گریه و خنده!
- ۰۳/۰۹/۲۵