s دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۹۱ :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۹۱

 

به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


امید هست که منشور عشقبازی من

از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی


سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت

در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی


مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد

بیا ببین که که را می‌کند تماشایی


به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید

که می‌رویم به داغ بلندبالایی


زمام دل به کسی داده‌ام من درویش

که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی


در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند

عجب مدار سری اوفتاده در پایی


مرا که از رخ او ماه در شبستان است

کجا بود به فروغ ستاره پروایی


فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

که حیف باشد از او غیر او تمنایی


درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار

اگر سفینه حافظ رسد به دریایی
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی