دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۸۸
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
✔♥️✔
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
✔♥️✔
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
✔♥️✔
دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۸۸
سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
✔♥️✔
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بین دهدت آگاهی
✔♥️✔
بر در میکده رندان قلندر باشند
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی
✔♥️✔
دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۹۱
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بستهام جایی
✿ ❀ ✿
امید هست که منشور عشقبازی من
از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی
✿ ❀ ✿
سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت
در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی
✿ ❀ ✿