از سحر عطر دل انگیز تو پیچیده به شهر!
باز دیشب چه کسی خواب تو را دیده به شهر!
✔
دیدم از پنجره خانه هوا طوفانیست
بار دیگر نکند بال تو ساییده به شهر!
✔
رود اروند خبر داده به کارون که نترس
دلبر ماست گمانم که خرامیده به شهر!
✔
مصلحت نیست هوا عطر تو را حفظ کند
شاهدم ابر سیاهیست که باریده به شهر!
✔
شاهدم این همه نخلاند که ایمان دارند
هیچ کس مثل تو آن روز نجنگیده به شهر!
✔
همچنان هستی و میجنگی خود میدانی
دشمنت دوخته از روی هوس دیده به شهر!
✔
مثل طفلی که بچسبد به پدر وقت خطر
شهر چسبیده به تو، خون پاشیده به شهر!