s شعر نیمایی: گاو قدرت! :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

نمی بینی درختی را 

که اکسیژن طلب دارد؟

تظاهر می کند انگور و 

کربن می دهد میوه؟

و منّت می گذارد بر سر ما که : « اگر اینجا

درستی، زشت باشد! من!

همیشه دیو خواهم ماند!»

در اینجا رستگاری ها

شبیه قارچ می رویند!

و فرق خویش را با دشت

یک دانه نمی بیند!

در اینجا نانوا دنبال فتح آسیابان است

و مرد آسیابان در پی انکار گندمکار

و گندمکارها از قارچ های رستگاری 

شعر می گویند!

رعیت مخفیانه از نیاز نان

و از ترس از همان یک لمقه ای که خان

- مبادا منّت خود را 

دریغ از نوکران دارد! - 

به شکل یک زیاده خواهی موهوم می گویند!

ترازو دست شاعرهاست!

وگر تشبیه پیدا شد

برای قهرمانان نیز نقشی می شود پیدا!

و کس را جرات دوشیدن یک قطره بی تاوان آزادی

ز پستان های سرشار از طلسم گاو قدرت نیست!

نمی دانم کجایی عشق!؟

من از این سرزمینی که در آن فانوس سازانش

همیشه حسرت شغل پرنده باز را دارند!

و سهم گورکن از کندن یک گور

از رقاصگان و قیمت یک رقص بسیار است!

تو را در عمق تاریکی

تو را با این تلسکوپ های بیهوده:

نماز و شعر و موسیقی!

تو را در شب رصد کردم!

(بهرام بهرامی)

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی