گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
☂☂
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
☂☂
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
☂☂
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
☂☂
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
☂☂
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
ایرج میرزا