s دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۹۲ :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

 دیوان حافظ : غزل شمارهٔ ۴۹۲

  
سلامی چو بوی خوش آشنایی

 بدان مردم دیده روشنایی


درودی چو نور دل پارسایان

 بدان شمع خلوتگه پارسایی


نمی‌بینم از همدمان هیچ بر جای

دلم خون شد از غصه ساقی کجایی


ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا

فروشند مفتاح مشکل گشایی


عروس جهان گر چه در حد حسن است

ز حد می‌برد شیوه بی‌وفایی


دل خسته من گرش همتی هست

 نخواهد ز سنگین دلان مومیایی


می صوفی افکن کجا می‌فروشند

که در تابم از دست زهد ریایی


رفیقان چنان عهد صحبت شکستند

که گویی نبوده‌ست خود آشنایی


مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع

بسی پادشایی کنم در گدایی


بیاموزمت کیمیای سعادت

ز همصحبت بد جدایی جدایی


مکن حافظ از جور دوران شکایت

چه دانی تو ای بنده کار خدایی
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی