s بایگانی مهر ۱۴۰۳ :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۲۶۹ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
  1. کسره ی اشباعی:

هجای کوتاهی است که باید آن را به هجای بلند تبدیل کرد به عبارت دیگر حرف متحرکی است که می‌توان یک حرف صامت بر آن افزوده (به شرطی که این افزایش در وزن شعر مشکلی ایجاد نکند). به جهت آن که این هجای کوتاه همیشه پس از مضاف می‌آید آن را کسره ی اشباعی گفته‌اند.

مثال:

(اگر لذّ ت ترک لذّت بدانی

دگر لذّت نفس لذّت نخوانی)

در این بیت کلمه ی لذّت چهار بار تکرار شده است که در دو مورد مضاف واقع شده است.

(لذّ ت ترک) و (لذّ ت نفس) که در هر دو مورد ((تا)) لذ ت باید به هجای بلند تبدیل شود.

به عبارت دیگر می‌توان یک صامت مثلاً ((ش)) در آخر هر دو افزوده و بیت بالا را به صورت زیر خواند:

اگر لذّتش ترک لذّت بدانی دگر لذّتش نفس لذّت نخوانی

یادآوری: این نکته ضروری است که کسره ی هر مضافی کسره ی اشباعی نیست مثلاً ما نمی‌توانیم در آخر کلمه ی ((ترک)) که مضاف است حرف صامتی بیفزاییم و بگوییم:((اگر لذّتش ترکش لذّت بدانی)) به وضوح می‌بینیم که وزن شعر شکسته می‌شود و شعر وزن خود را از دست می‌دهد.

مثالی دیگر:

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد

ب تی دا رم / ک گر د- ِ گل / ز سن بل سا / ی با دا رد

U/ _ _ _ U/ _ _ _ U/ _ _ _ U _ _ _

ب ها ر-ِ عا / رضش خط طی / ب خو ن-ِ ار / غ وا دا رد

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

م فا عی لن م فا عی لن م فا عی لن م فا عی لن
U _ _   U _ _   U _ _ _ U _ _ _
ب تی دا رم ک گر د گل ز سن بل سا ی با دا  رد

 

گرد گل

بهار عارض

خون ارغوان

می توان (صامت ش که در بالا مثال زده شده را به آن اضافه کرد: گردش گل - بهارش عارضش - خونش ارغوان. و وزن شعر به هم نمی خورد)

 

کسره ی (( د )) و (( ر )) و (( ن )) در کلمات ((گرد )) و ((بهار)) و((خون)) کسره ی اشباعی است و حروف آخر این کلمات هجای بلند محسوب می شوند.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. واو بیان حرکت:

واوی است که صحیح لغت دری ملفوظ نیست مانند: واو (تو، دو، چو) که واو، حرکت حرف پیش از خود است و مصوت کوتاهی برای حرف پیش محسوب می‌شود و در تقطیع حذف می‌گردد.

مثال:

جهانا چه بد مهر و بد خو جهانی

چو آشفته بازار بازارگانی

ج ها نا / چ بد مه / رُ بد خو / ج ها نی

U _ _ /U _ _ /U _ _ /U _ _

چ آ شف / ت با زا / ر با زا / ر گا نی

فعولن / فعولن / فعولن / فعولن

((چو)) در آغاز مصراع دوم یک هجای کوتاه محسوب شده است.

نکته: واو بیان حرکت اگر در آخر رکن واقع شود هجای بلند به حساب می‌آید.

مثال:

(چو من با تو چنین گرمم چه آه سرد می آری)

چُ من با تو / چ نی گر مم / چ آ هِ سر / د می آ ری

U _ _ _ /U _ _ _ /U _ _ _ /U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

((تو)) در آخر رکن اول هجای بلند محسوب شده است.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. تشدید (( ّ ))

تشدید یک حرف به حساب می‌آید، به عبارت دیگر کلمه ی مشدد همانگونه که در تلفظ تکرار می‌شود به هجاها تبدیل می‌شود.

مانند:

((سخن پیدا بود سعدی که حدّ ش تا کجا باشد))

س خن پی دا / ب ود سع دی / ک حد د ش تا / ک جا با شد

U _ _ _ / U _ _ _ /U _ _ _ /U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

حرف ((د)) در کلمه ی (حدّ) دو بار تلفظ شده و در دو هجای بلند قرار گرفته است.

  1. نون ساکنی که:

 

 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. واو عطف:

الف:

واو عطف در مواردی حرکت حرف ما قبل خود محسوب می شود (به مصوت کوتاهی تبدیل می شود)

مثال:

(صد عقل و جان اندر پیش بی دست و بی پا آمده)

صد عق لُ جا / ن ن در پ یش / بی د س تُ بی / پا آ م ده

_ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U_

مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن

حرف (و) در کلمه ی (عقل و جان) و (بی دست و بی پا) به صورت مصوت کوتاهی برای حرف پیش از خود در آمده است.

 

 

ب:

گاهی حرف ((واو)) در اواسط رکن‌ها و غالبا در اواخر ارکان کشش بیشتری پیدا می‌کند و با حرف پیش از خود به صورت هجای بلند تلفظ می‌شود و هجای بلند محسوب می‌گردد.

مثال برای اواسط رکن:

چنان صرف کن دولت و زندگانی

که نامت به نیکی بماند مخلّد

چ نا صر / ف کن دو / ل تو زن / د گا نی

_ U _ /U _ _ /U _ _ /U _ _

ک نا مت / ب نی کی / ب ما ند / م خل لد

فعولن / فعولن / فعولن / فعولن

مثال برای اواخر رکن:

( به جولان و خرامیدن در آمد سر و بستانی )

ب جو لا نو / خ را می دن / د را مد سر / و بس تا نی

U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

در کلمه ی ((جولان)) حرف ((واو)) با حرف پیش از خود هجای بلند ساخته است.

ج: ((واو)) عطف در آغاز رکن‌ها به تلفظ در نمی‌آید.

مثال:

(وگر باشد شبه تابان کجا در دانگی کردن)

و گر با شد / ش به تا با / ک جا در دا / ن گی کر دن

U _ _ _ /U _ _ _ / U _ _ _ /U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

واو ((وگر)) در آغاز رکن قرار گرفته و یک هجای کوتاه را نشان داده است.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. نون ساکنی که:

نون ساکنی که پس از (آ) یا (او) و یا (یی) (مصوت بلند) بیاید از تقطیع ساقط است.

مانند:

(آن ترک یغما یی نگر دل ها به یغما می برد)

آ تر ک یغ / ما یی ن گر / دل ها ب یغ / ما می ب رد

_ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U _

مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن

نون کلمه ی ((آن)) ساکن و پیش از آن مصوت بلند ((آ)) واقع شده است بنابر این از تقطیع ساقط شده است. و حرف (ن) حذف می گردد. در کلماتی مانند: (مشتاقان، بدان، جان، آن، فرزین، این، بیرون و …) که چنین شرایطی داشته باشند نیز حرف ((ن)) حذف می گردد.

  1. واو عطف
  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. مد
  2. ــٓـ
  3. مد به تنهایی یک حرف شمرده می‌شود و الفی که مد داشته باشد یک هجای بلند (یعنی: _ ) محسوب می‌شود.

مانند:

(شستم ز می در پای خم، دامن ز هر آلودگی)

شس / تم / ز / می / در / پا / ی / خم / دا / من / ز / هر / آ / لو / د / گی

_ _ U _ _ /_ U _ _ / _ U _ _  _ U _

مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن

در این مثال، حرف (آ) در کلمه (آلودگی) یک هجای بلند (_) محسوب شده است.

 

شس / تم / ز / می / در / پا / ی / خم / دا / من / ز / هر / آ / لو / د / گی

_ _ U _ _ U _ _  /_U _ _    /  _ U _

                               
شس تم ز می در پا ی خم دا من ز هر آ لو د گی
_ _ U _ _ _ U _ _ _ U _ _ _ U _
                               
                               

 

یادآوری: حرف (آ) اگر مصوت بلند حرف پیش از خود واقع شود، مد از تقطیع حذف می‌شود.

مانند:

(گرچه مه در عالم آرایی ز گیتی بر سر آمد)

گر چِ مه در / عا ل ما را / یی ز گی تی /بر س را مد

_ U _ _ / _ U _ _ / _ U _ _ / _ U _ _

فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن

مد در هر دو کلمه (آرایی و آمد) به جهت آن که (آ) مصوت بلند حرف پیش از خود تلفظ شده است، حذف شده است.

 

مثالی از شعر حافظ: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند؟

آن/ کی+ست/ کز/رو/ی/ک/رم

با/ما/و/فا/دا/ری/ک/ند

بر وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

_ _ U _ _ U _ _  /_U _ _    /  _ U _

مس تف ع لن مس تف ع لن مس تف ع لن مس تف ع  لن
آن کیست - کز رو ی ک رم با ما و فا دا ری ک ند
_ _ U _ _ _ U _ _ _ U _ _ _ U _
                               
                               

 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. حذف همزه و یا الف:

در برخی موارد، (الف) و یا (همزه) به تلفظ در نمی‌آید و حذف می‌شود. به عنوان مثال:

((کواکب در سجود* افتند* اگر لب را بجنبانی))

ک / وا / کب / در / س / جو / دف / تن / دَ / گر / لب / را / بِ / جن / با / نی

U - - - / U - - - / U - - - / U - - -

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

در این مثال، (الف) در کلمه ((افتند)) و (همزه) در کلمه ((اگر)) به جهت عدم تلفظ حذف شده است.

نکته: (الف) به مصوت کوتاهی تبدیل و بر روی حرف قبل قرار می‌گیرد.

 

 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. حذف (هاء) غیر ملفوظ:

در تقسیم کلمات به هجاهای بلند و کوتاه، (هاء) غیر ملفوظ حذف می‌شود. به عنوان مثال، مصراع زیر از اخوان ثالث در کتاب ارغنون:

((ای که می دانی ندارم غیر در گاهت پناهی))

ای / کِ* / می / دا / نی / نَ / دا / رم / غی / رِ / در / گا / هت / پَ / نا / هی

    • U - / - U - - / - U - - / - U - -

فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتن

در این مثال، (هاء) غیر ملفوظ از کلمه ((که)) حذف شده است.

نکته: هرگاه (هاء غیر ملفوظ) در آخرین هجای رکن‌های اصلی یا رکن‌های فرعی که به هجاهای بلند ختم می‌شوند، واقع شود، با حرف پیش از خود یک هجای بلند محسوب می‌شود. مانند این مصراع از کلیات شمس تبریزی:

((روشن ندارد خانه را قندیل نا آویخته))

رو شن ن دا رد خا ن* را قن دی ل نا آ وی خ * ته

    • U - / - - U - / - - U- / - - U -

مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن

همان‌طور که می‌بینید، (های) خانه حذف شده و (های) (آویخته) با حرف پیش از خود یک هجای بلند ساخته است.

نظر: حذف (هاء) غیر ملفوظ در تقسیم کلمات به هجاهای بلند و کوتاه، یک قاعده مهم در علم عروض است که به درک بهتر وزن و ساختار شعر کمک می‌کند.

 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

تقطیع چیست؟

تقطیع به معنای تقسیم و خرد کردن است. در علم عروض، این واژه به عمل تقسیم کلمات به بخش‌های مجزا اشاره دارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم کلمه «بر افروخته» را تقطیع کنیم، می‌توانیم آن را به چهار بخش تقسیم کنیم:

  1. بخش اول: بَ
  2. بخش دوم: رَ ف
  3. بخش سوم: رُخ
  4. بخش چهارم: تِ

بنابراین، می‌توان نوشت: «بر افروخته» = بَ + رَف + رُخ + تِ.

به همین ترتیب، کلمه «خدایا» به سه بخش زیر تقسیم می‌شود:

  1. خُ
  2. دا
  3. یا

در حالی که کلمه «مَن» تنها یک بخش دارد. همچنین، کلمه «شُما» به دو بخش زیر تقسیم می‌شود:

  1. شُ
  2. ما

مشاهده می‌شود که این دو بخش از نظر کشش صوتی و همچنین تعداد واک‌ها برابر نیستند. بخش اول (شُ) از دو واک تشکیل شده است که شامل یک صامت و یک مصوت کوتاه می‌باشد، در حالی که بخش دوم (ما) از سه واک تشکیل شده که شامل دو صامت و یک مصوت کوتاه است. همچنین، توجه به فتحه روی حرف (م) مهم است، زیرا همان‌طور که قبلاً ذکر شد، پیش از حرف «الف»، مصوت کوتاه (فتحه) قرار می‌گیرد.

  • بهرام بهرامی حصاری