s بایگانی مهر ۱۴۰۳ :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۲۶۹ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خورشید (Sun)

خورشید (Sun) یک ستاره (Star) در مرکز منظومه شمسی (Solar System) است. این ستاره منبع اصلی نور (Light) و گرما (Heat) برای زمین (Earth) و سایر سیارات (Planets) است. خورشید تقریباً ۴٫۶ میلیارد سال (Billion Years) سن دارد و عمدتاً از هیدروژن (Hydrogen) و هلیوم (Helium) تشکیل شده است.

ویژگی‌های مهم خورشید:
ترکیب (Composition): خورشید بیشتر از هیدروژن و هلیوم تشکیل شده است.
اندازه (Size): قطر خورشید حدود ۱٫۴ میلیون کیلومتر (1.4 Million Kilometers) است.
دما (Temperature):

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

لانه‌سازی (Nesting) به فرآیند ساخت و یا انتخاب مکان‌هایی برای زندگی و تولید مثل موجودات زنده اشاره دارد. این مفهوم معمولاً در زمینه‌های مختلفی از جمله زیست‌شناسی (Biology)، اکولوژی (Ecology) و رفتارشناسی (Behavior) مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نکات کلیدی درباره لانه‌سازی:

مکان (Location): لانه‌ها معمولاً در مکان‌های خاصی ساخته می‌شوند که برای حفاظت از تخم‌ها (Eggs) و نوزادان (Offspring) مناسب هستند.

مواد (Materials): موجودات برای ساخت لانه از مواد مختلفی مانند چوب، علف، و خاک استفاده می‌کنند.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

اکوسنتریزم (Ecocentrism) یک نظریه فلسفی و زیست‌محیطی است که بر اهمیت کل اکوسیستم (ecosystem) و ارتباطات بین موجودات زنده و محیط زیست تأکید دارد. در اینجا به جنبه‌های کلیدی اکوسنتریزم اشاره می‌کنم:

1. تعریف اکوسنتریزم

اکوسنتریزم به معنای “مرکزیت اکوسیستم” است و بر این باور است که ارزش (value) موجودات زنده و غیرزنده (non-living entities) باید بر اساس نقش آن‌ها در کل اکوسیستم سنجیده شود. این نظریه به جای تمرکز بر انسان (human-centered) یا موجودات زنده خاص، به کل سیستم‌های طبیعی (natural systems) توجه دارد.

2. مبانی فلسفی

اکوسنتریزم از دیدگاه‌های فلسفی مانند پنداره‌های اخلاقی (ethical concepts) و مسئولیت‌های زیست‌محیطی (environmental responsibilities) نشأت می‌گیرد. این نظریه بر این باور است که انسان‌ها بخشی از یک شبکه بزرگ‌تر از زندگی هستند و باید به حفظ و حمایت از آن شبکه متعهد باشند.

3. پیامدهای زیست‌محیطی

اکوسنتریزم تأثیرات عمیقی بر سیاست‌های محیط زیستی (environmental policies) و حفاظت از طبیعت (nature conservation) دارد. این نظریه می‌تواند به طراحی و اجرای برنامه‌های پایدار (sustainable programs) و حفظ تنوع زیستی (biodiversity) کمک کند.

4. مقایسه با انسان‌محوری و بیوسنتریزم
انسان‌محوری (Anthropocentrism): بر این باور است که انسان‌ها مرکز همه چیز هستند و ارزش دیگر موجودات زنده به میزان خدمت آن‌ها به انسان‌ها بستگی دارد.
بیوسنتریزم (Biocentrism): بر اهمیت تمام موجودات زنده تأکید دارد، اما هنوز هم ممکن است بر اساس ارزش‌های انسانی سنجیده شود.
اکوسنتریزم: فراتر از این دو نظریه، به کل اکوسیستم و ارتباطات آن تأکید می‌کند و بر این باور است که همه موجودات و عناصر طبیعی دارای ارزش ذاتی (intrinsic value) هستند.
5. کاربردها

اکوسنتریزم می‌تواند در حوزه‌های مختلفی از جمله سیاست‌های زیست‌محیطی، آموزش محیط زیستی (environmental education)، و طراحی شهرهای پایدار (sustainable urban design) مورد استفاده قرار گیرد.

به طور کلی، اکوسنتریزم یک رویکرد جامع و کل‌نگر به مسائل زیست‌محیطی و ارتباطات پیچیده بین انسان و طبیعت است. 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

بیوسنتریزم (Biocentrism) یک نظریه فلسفی و علمی است که به مرکزیت حیات در فهم و تفسیر واقعیت می‌پردازد. این نظریه به طور خاص به این موضوع می‌پردازد که زندگی و آگاهی انسان‌ها نقش اساسی در شکل‌گیری و درک جهان دارند. در زیر به برخی از جنبه‌های کلیدی بیوسنتریزم اشاره می‌کنم:

1. تعریف بیوسنتریزم

بیوسنتریزم به معنای “زندگی به عنوان مرکز” است و بر این باور است که حیات و آگاهی نه تنها نتیجه‌ای از فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی هستند، بلکه خود می‌توانند بر واقعیت تأثیر بگذارند. این نظریه به نوعی به انتقاد از دیدگاه‌های متعصبانه‌ای می‌پردازد که انسان را موجودی جدا از طبیعت می‌داند.

2. مبانی علمی

بیوسنتریزم به برخی از یافته‌های علمی، به ویژه در زمینه فیزیک کوانتومی، استناد می‌کند. برخی از دانشمندان معتقدند که آگاهی انسان می‌تواند بر نتایج تجربیات کوانتومی تأثیر بگذارد، که این امر به نوعی به وجود یک رابطه متقابل بین آگاهی و واقعیت اشاره دارد.

3. پیامدهای فلسفی

این نظریه پیامدهای عمیقی برای فلسفه، اخلاق و زیست‌شناسی دارد. بیوسنتریزم می‌تواند به ما کمک کند تا به درک بهتری از جایگاه انسان در جهان و مسئولیت‌های اخلاقی ما در قبال سایر موجودات زنده برسیم.

4. انتقادات

بیوسنتریزم با انتقادات متعددی روبرو است. برخی از منتقدان بر این باورند که این نظریه ممکن است به نوعی انسان‌محوری منجر شود و یا اینکه نمی‌تواند به طور علمی به اثبات برسد. همچنین، برخی از محققان معتقدند که تأکید بر آگاهی می‌تواند ما را از درک بهتر فرآیندهای طبیعی دور کند.

5. کاربردها

بیوسنتریزم می‌تواند در حوزه‌های مختلفی از جمله فلسفه، علم محیط زیست، و حتی هنر و ادبیات مورد بحث و بررسی قرار گیرد. این نظریه می‌تواند به ما کمک کند تا به درک بهتری از ارتباطات پیچیده بین انسان و طبیعت برسیم.

به طور کلی، بیوسنتریزم یک رویکرد جذاب و چالش‌برانگیز برای فهم واقعیت و جایگاه انسان در آن است. 

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

بار سَنگین، ماه پنهان، اسب لاغَر نابَلَد

رَه خطا بودُ و علامت گُنگُ و رهبر نابَلَد

 

ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود

نیل تَر بود و عصا خشکُ و پیَمبَر نابَلَد

 

مُشت هامان را گِره کردیم اما اِی دریغ

مُشتی از ما سُست پِیمان مُشتِ دیگر نابَلد!

 

گاه غافل سَر بریدیم از برادرهای خویش

دید اندک بودُ و شب تاریکُ و خَنجر نابَلَد

 

نامه ها بَستیم بر پاشان دریغ از یک جواب

بازُ و شاهین تیز چنگال کبوتر نابَلَد

 

کِشتی ما واژگون شُد تا نخستین موج دید

ناخدایِ ما دروغین بود و لَنگر نابَلَد

 حسین جنتی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

ما را دل از نسیم سحر وا نمی شود

این غنچه‏ ى فسرده، شکوفا نمی شود

دیرى است تا به سوک تو خون میرود ز چشم‏

این چشمه، جز به یاد تو جوشا نمی شود

سنگینى فراق تو پشت مرا شکست‏

این داغ سینه‏ سوز مداوا نمی شود

در آسمان خاطرم اى مهر صبح‏ خیز

سالى است ماه روى تو پیدا نمی شود

گفتند تا که فکر تو از سر بدر کنم‏

میخواهم اینچنین کنم، اما  نمی شود

چشمى، بسان دیده‏ ى شب زنده‏ دار من‏

از موج اشک، غیرت دریا نمی شود

آتش بگیر، تا که بدانى چه میکشم‏

احساس سوختن به تماشا نمی شود

گویند: روزگار، فراموشى آورد

هرگز غم تو از سر ما وا نمی شود

عباس خیر آبادی

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

واک چیست؟

واک چیست؟ به هر صامت و یا هر مصوت کلمه، یک واک گفته می‌شود. به عبارت دیگر اگر بخواهیم بدانیم فلان کلمه، چند واک دارد، تمام صامت‌ها و مصوت‌های آن کلمه را می‌شماریم. مثلاً کلمه ی ((مَن)) از سه واک (م + _َ + ن) درست شده، و کلمه ی ((شُما)) از پنج واک، (ش + _ُ + م + _َ + ا) و کلمه ی ((سپاهان)) از نه واک (س + ِ + پ + ا + ه + _َ + ا + ن).

نکته ی مهم: در علم عروض، هر بخش دو واکی (یک صامت + یک مصوت کوتاه) را یک بخش کوتاه می‌نامند. و با یک نیم دایره ی کوچک (u) نشان می‌دهند. و هر بخش سه واکی را یک (بخش بلند) می‌گویند. و با یک خط افقی کوتاه (-) نشان داده می‌شود. مثلاً کلمات (که، چه، تو) را اینطور (U) و کلمات (من، ما، بَر و …) را اینطور (-) علامت می‌گذارند.

نکته: به زبان ساده‌تر علامت هجاها: الف: هجای کوتاه: بِ، دِ، کِ، شِ و … (U) ب: هجای بلند: را، شا، بی، بو و … (-) ج: هجای کشیده: آ رَ د، نان، بیست و … (-U)

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰

هجاها

هجاها:

  1. یک هجایی مانند: آب، راه، گاه، ماه و …
  2. دو هجایی مانند: انار، سارا و …
  3. سه هجایی مانند: برادر، زمستان و …
  4. چهار هجایی مانند: آشپزخانه، تماشایی، مقررات و …
  5. پنج هجایی مانند: سپاسگزاری، احمدی نژاد و …

نکته: در فارسی شش نوع بخش یا هجا داریم:

  1. صامت + مصوت کوتاه. مانند: چه، که، تو (ضمیر) یا: بَ، بِ، بُ و …
  2. صامت + مصوت بلند. مانند: با، بو، بی.
  3. صامت + مصوت کوتاه + صامت. مانند: من، شب، سر.
  4. صامت + مصوت بلند + صامت. مانند: مار، مور، میر.
  5. صامت + مصوت کوتاه + دو صامت. مانند: دست، کشت، بند.
  6. صامت + مصوت بلند + دو صامت. مانند: داشت، دوست، بیست.

انواع هجا به زبانی ساده‌تر:

  1. کوتاه: شامل دو واحد می‌باشد یعنی از یک صامت و یک مصوت کوتاه. مانند: بَ، کِ، و…
  2. بلند: هجای بلند از سه واحد تشکیل می‌شود و به دو صورت می‌آید. الف: دو صامت و یک مصوت کوتاه. مانند: تَر، بَر، سَر، شَر و… ب: یک صامت و یک مصوت بلند. مانند: با، تا، بی، بو، نا، جی و…
  3. کشیده: اگر هجایی بیش از سه واحد باشد به آن هجای کشیده می‌گویند. مانند: دوست، خیش، داشت، کاشت، دَشت، دار، آرد، خار و… نکته: در تقطیع، کلمات همان‌گونه که خوانده می‌شوند نوشته می‌شوند. مانند ((خویش)) = که خوانده می‌شود = خیش و ((که)) خوانده می‌شود = کِ نکته ی مهم: مصوت بلند خودش به تنهایی دو واحد به حساب می‌آید. مانند (آ، ی، و)
  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. یإ مفتوح و یإ مختوم به مصوت بلند (آ)،

که ماقبلش حرف مکسور باشد مانند) سیه و گیاه و بیا ) در این موارد حرف پیش از( یإ ) یک هجای کوتاه محسوب می‌شود و یا با حروف بعد یک هجای بلند و یا یک هجای کشیده را تشکیل می‌دهد.مثلأ ((سیه )) به ( س یه( U - ) و((گیاه )) به ( گ یاه ( U - . ) و ((بیا )) به ( ب یا ( U - ) تقطیع می‌شود.

مثال:

میان نعره ها بشناخت آواز مرا آن شه

که صافی گشته بود آوازم از انفاس حیوانی

م یا ن-ِ نع / ر ها بش نا / خ آ وا ز-ِ / م را آ شه

U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

شاهد مثال در کلمه ی (میان ) است که ((میا )) به یک هجای کوتاه و یک هجای بلند تقطیع شده است.

مثال دیگر:

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن

ب یا ور می / ک نت وا شد / ز مک ر-ِ آ / س ما ای من

U _ _ _ /U _ _ _ / U _ _ _ /U _ _ _

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

((بیاور )) به یک هجای کوتاه و دو هجای بلند تقطیع شده است.

  • بهرام بهرامی حصاری
  • ۰
  • ۰
  1. هجای کشیده:

الف: یک مصوت کوتاه و سه صامت و یا یک مصوت بلند و دوصامت مانند:

((چرخ)) و ((هفت)) و ((روز)) و ((خواب)) در مثال‌های زیر این گونه هجای کشیده جز در آخر مصراع‌ها به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل می‌شود.

مثال:

(ور از نه چرخ بر تازی بسوزی هفت دریا را

بدرّم چرخ و دریا را به عشق و صبر و پیشانی)

و رز نه چر / خ بر تا زی / ب سو زی هف / ت در یا را

U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _ / U _ _ _

ب در رم چر / خُ در یا را / ب عش قو صب / رُ پی شا نی

مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن / مفاعیلن

چنان که می‌بینیم هجای کشیده (چرخ و هفت) هر یک به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل شده است اما در مصراع دوم حروف آخر کلمات (چرخ و عشق و صبر) به وسیله ی واو عطف به هجاهای بلند و کوتاه تبدیل شده است.

ب: یک مصوت بلند و سه صامت مانند ((کیست)) و ((کارد)) و ((سوخت)) (که در آن‌ها سه حرف ساکن دیده می‌شود). در این موارد صامت سوم حذف می‌شود آن گاه مانند مورد الف در هجای کشیده عمل می‌شود.

مثال:

(آن کیست که کز روی کرم با ما وفاداری کند

بر جای بد کاری چون من یک دم نکو کاری کند)

آ کی س کز / رو ی-ِ ک رم / با ما و فا / دا ری ک ند

_ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U _ / _ _ U _

بر جا ی بد / کا ری چ من / یک دم ن کو / کا ری ک ند

مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن / مستفعلن

از کلمه ی ((کیست)) (ت) حذف شده و بقیه به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل شده است.

مثالی دیگر:

((گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد من آرد گندم نیستم چون آمدم از آسیا))

در کلمه ی ((آرد)) حرف (د) حذف می‌شود و ((آر)) به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل می‌شود و در کلمات (شیر و پیر و نیستم و آسیا)

هجاهای کشیده به یک هجای بلند و یک هجای کوتاه تبدیل می‌شوند.

  • بهرام بهرامی حصاری