برادر! خــون تو از سینه ی من می زند بیرون
بمان در خانه ات ، جلاد گردن می زند بیرون
✔✔
سپر برداشتن را گازِ اشک آور نمی فهمد
زِرِه سودی ندارد ، تیر از تن می زند بیرون
✔✔
برادر! خــون تو از سینه ی من می زند بیرون
بمان در خانه ات ، جلاد گردن می زند بیرون
✔✔
سپر برداشتن را گازِ اشک آور نمی فهمد
زِرِه سودی ندارد ، تیر از تن می زند بیرون
✔✔
به نظر من، این غزل معاصر از بهرام بهرامی دارای یک سبک تاریک و پر از نگرانی است. شاعر از تصویرسازیهای قوی استفاده کرده است تا وضعیت معاصر را توصیف کند، اما احساسات منفی و ناامیدی در شعر حاکم هستند.
شعر به شکلی زیبا به وضعیت شهری که در مرداب جادوهای پیر افتاده است، اشاره میکند. تصاویر از شلاق زدن اسب، آرزوها و امیدهایی که در طلسم افراد حقیر گم شدهاند، و غول ریا که به شکل موشی در انبار پنیر گم شده است! نشاندهنده ناراحتی ها و ناامیدی های اجتماعی عمیقی هستند.
استفاده از تصاویری مانند قلعه، شاهزاده، شمشیر و مرد مارگیر، احساسی از تاریکی و ناامیدی را در شعر نشان میدهد. این غزل معاصر با تصاویر شاعرانهای که ارائه شده است، خواننده را به فکر و تأمل در موضوعاتی نظیر تقدیر، عشق، و تلاش برای بقا و رهایی میاندازد.
نگاهی به مضامین اجتماعی و سیاسی در غزل " مترسک" اثر بهرام بهرامی
مقدمه
شعر، به عنوان یکی از اصیلترین اشکال هنری، همواره ابزاری برای بیان احساسات، افکار و نقدهای اجتماعی و سیاسی بوده است. غزل " مترسک" اثر بهرام بهرامی، نمونهای برجسته از این نوع ادبیات متعهد است که با زبان استعاری و نمادین، به مسائل اجتماعی و سیاسی میپردازد.
تحلیل محتوایی
غزل با این بیت آغاز میشود:
"تیغه ی داس کشاورزان اگرچه تیز نیست، خشمشان هرجا که باشد بی گمان ناچیز نیست."
این بیت به روشنی نشاندهنده قدرت و پتانسیل نهفته در میان افراد عادی جامعه است. داس کشاورزان، نمادی از ابزار کار مردمی است که به رغم نداشتن تجهیزات پیشرفته، توانایی تغییر و تأثیرگذاری را دارند.
نمادها و استعارهها