s کلمات هم قافیه با پول، طول، مقتول، سلول و ... با معنی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

زبان فارسی یکی از غنی‌ترین و زیباترین زبان‌هاست که در آن واژگان بسیاری با ساختارهای مشابه و معانی گوناگون وجود دارند. در این مقاله قصد داریم به بررسی کلمات هم‌قافیه با واژه‌های خاصی مانند «پول»، «طول»، «مقتول»، «سلول» و... بپردازیم و معنی و کاربرد آن‌ها را در جمله‌ها و متون مختلف بررسی کنیم. آشنایی با این کلمات نه تنها به غنای دایره واژگانی شما کمک می‌کند بلکه در تقویت مهارت‌های نوشتاری و شعر‌سرایی نیز تأثیرگذار خواهد بود. از این رو، همراه با بررسی معنای دقیق این کلمات، به ارتباط آن‌ها در جملات و متون مختلف نیز پرداخته خواهد شد.

1- پول. 2- مقتول. 3- طول. 4- غول. 5- گول. 6- محصول. 7- سلول. 8- قبول. 9- فضول. 10- معقول. 11- معلول. 12- بهلول. 13- سئول. 14- کپسول. 15- مفعول. 16- مشغول. 17- مسلول. 18- کول. 19- لول. 20- افول. 21- اصول. 22- مولکول. 23- محلول. 24- آمپول. 25- باسکول. 26- بتول. 27- پنجول. 28- حصول. 29- حلول. 30- دخول. 31- دزفول. 32- دول. 33- رسول. 34- دو لول. 35- تک لول. 36- سوسول. 37- شمول. 38- جهان‌شمول. 39- عدول. 40- عقول. 41- فرمول. 42- معمول. 43- غیر معمول. 44- فصول. 45- کشکول. 46- کنسول. 47- گلبول. 48- ماکول. 49- مبذول. 50- مجهول. 51- علت و معلول. 52- محیرالعقول. 53- مدلول. 54- مسئول. 55- معزول. 56- منقول. 57- ویرگول. 58- هرکول. 59- ملول. 60- مخذول.

معنی کلمات فوق: 

  1. پول: واحد ارزی که برای خرید و فروش کالاها و خدمات استفاده می‌شود.
  2. مقتول: کسی که کشته شده است.
  3. طول: اندازه‌ای از یک نقطه تا نقطه دیگر در جهت افقی یا عمودی.
  4. غول: موجودی خیالی یا افسانه‌ای که معمولاً بزرگ و ترسناک است.
  5. گول: فریب دادن یا فریفتن کسی.
  6. محصول: چیزی که از فرآیند تولید به دست می‌آید.
  7. سلول: واحد ساختاری و عملکردی موجودات زنده. همچنین به محفظه‌های کوچکی در یک ساختار نیز اطلاق می‌شود.
  8. قبول: پذیرفتن یا پذیرش چیزی.
  9. فضول: شخصی که در امور دیگران دخالت می‌کند بدون اینکه از او خواسته شود.
  10. معقول: منطقی، درست و سنجیده.
  11. معلول: کسی که به دلیل بیماری یا حادثه دچار نقص جسمانی یا ذهنی شده است.
  12. بهلول: شخصی که به طور عامیانه و در بعضی موارد احمقانه رفتار می‌کند؛ همچنین به یک شخصیت تاریخی نیز اشاره دارد.
  13. سئول: پایتخت کره جنوبی.
  14. کپسول: محفظه‌ای که مواد دارویی یا دیگر مواد را در خود نگه می‌دارد.
  15. مفعول: در زبان‌شناسی، واژه‌ای که عمل فعل بر آن انجام می‌شود. در زبان فارسی معمولاً مفعول به نام یا ضمیر اشاره می‌کند.
  16. مشغول: درگیر یا مشغول به کاری بودن.
  17. مسلول: مبتلا به بیماری سل.
  18. کول: (در فارسی محاوره‌ای) به معنی کوله‌پشتی یا بار برداشتن. همچنین در زبان‌های مختلف می‌تواند به معنی فشار یا قوت باشد.
  19. لول: لوله، یا به معنای حلقه یا پیچش.
  20. افول: کاهش یا نزول، معمولاً به معنی ضعف یا کم شدن چیزی.
  21. اصول: قوانین و مبانی اصلی یک موضوع یا پدیده.
  22. مولکول: کوچک‌ترین واحد شیمیایی یک ماده که خواص شیمیایی آن ماده را حفظ می‌کند.
  23. محلول: ترکیب دو یا چند ماده به‌طور یکنواخت.
  24. آمپول: محفظه‌ای کوچک از شیشه یا پلاستیک که معمولاً برای نگهداری دارو یا مایعات استفاده می‌شود.
  25. باسکول: دستگاهی برای وزن‌کشی.
  26. بتول: در اصطلاح اسلامی، نام یکی از شخصیت‌های مهم مذهبی، یعنی حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، یا به معنای پاک و دست‌نخورده.
  27. پنجول: نوعی انگشت‌نما یا پنج انگشتی که به شکلی خاص طراحی شده است.
  28. حصول: به دست آوردن یا رسیدن به چیزی.
  29. حلول: یک مفهوم فلسفی یا مذهبی که به معنی قرار گرفتن چیزی در چیزی دیگر است.
  30. دخول: وارد شدن یا ورود به مکانی.
  31. دزفول: نام یک شهر در ایران.
  32. دول: به معنی قدرت یا سلطنت.
  33. رسول: پیامبر یا فرستاده.
  34. دو لول: نوعی سلاح گرم که دارای دو لوله برای شلیک است.
  35. تک لول: سلاحی که تنها یک لوله برای شلیک دارد.
  36. سوسول: واژه‌ای عامیانه به معنای کسی که خود را خیلی مهم یا پرآراسته نشان می‌دهد.
  37. شمول: گستردگی یا دامنه‌ای که یک موضوع یا قانون پوشش می‌دهد.
  38. جهان‌شمول: به معنی جهانی یا قابل استفاده در سطح جهانی.
  39. عدول: برگشت یا انحراف از مسیری که در نظر گرفته شده است.
  40. عقول: جمع عقل، به معنی فهم و درک.
  41. فرمول: یک قاعده یا الگوی خاص، به‌ویژه در ریاضیات و علوم.
  42. معمول: چیزی که در حالت عادی و معمولی انجام می‌شود.
  43. غیر معمول: چیزی که خارج از حالت معمول و عادی است.
  44. فصول: جمع فصل، به معنی بخش‌های مختلف سال که به ترتیب بهار، تابستان، پاییز و زمستان هستند.
  45. کشکول: ظرفی بزرگ و معمولاً از جنس مس یا چوب که در گذشته برای جمع‌آوری کمک یا صدقات استفاده می‌شد.
  46. کنسول: نماینده دیپلماتیک یک کشور در کشور دیگر. همچنین به دستگاهی برای اندازه‌گیری یا تنظیم اشاره دارد.
  47. گلبول: نوعی سلول در خون که نقش حمل اکسیژن را بر عهده دارد.
  48. ماکول: بخش کوچکی از پوست یا بافت که تغییر رنگ می‌دهد.
  49. مبذول: به معنی مصرف شده یا صرف شده.
  50. مجهول: چیزی که ناشناخته یا نامعلوم است.
  51. علت و معلول: رابطه‌ای که در آن یک پدیده (علت) موجب وقوع پدیده دیگر (معلول) می‌شود.
  52. محیرالعقول: چیزی که عقل انسان قادر به درک آن نیست.
  53. مدلول: معنای نهفته یا منظور یک کلمه یا عبارت.
  54. مسئول: کسی که وظیفه یا مسئولیتی بر عهده دارد.
  55. معزول: کسی که از یک پست یا مقام عزل شده است.
  56. منقول: چیزی که قابل جابجایی یا انتقال است.
  57. ویرگول: علامت نگارشی که در نوشتار برای جدا کردن اجزای جمله یا فهرست‌ها استفاده می‌شود.
  58. هرکول: در اساطیر یونانی، قهرمان بزرگ و قوی‌هیکلی که کارهای شجاعانه بسیاری انجام داد.
  59. ملول: کسی که خسته، افسرده یا بی‌حوصله است.
  60. مخذول: کسی که ترک شده یا از حمایت دیگران محروم شده است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی