s کلمات هم قافیه با جدول؛ تاول؛ اوّل و ... با معنی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

کلمات هم قافیه همواره جذابیت ویژه‌ای در شعر و ادبیات دارند، چرا که موجب هماهنگی و ریتم خاصی در متن می‌شوند. در این مطلب، به بررسی کلمات هم قافیه با واژگانی چون «جنگل»، «عسل»، «غزل» و دیگر واژه‌های مشابه خواهیم پرداخت تا دنیای زیبای قافیه‌ها و تناسب‌های زبانی را بهتر درک کنیم.

۱. جدول، ۲. تاول، ۳. اوّل، ۴. جنگل، ۵. تنبل، ۶. مشعل، ۷. احول، ۸. تل، ۹. عمل، ۱۰. عسل، ۱۱. محوّل، ۱۲. هچل، ۱۳. امل، ۱۴. غزل، ۱۵. یل، ۱۶. ازل، ۱۷. بغل، ۱۸. دغل، ۱۹. کفل، ۲۰. دکل، ۲۱. صندل، ۲۲. مدخل، ۲۳. هیکل، ۲۴. مخمل، ۲۵. افضل، ۲۶. اکمل، ۲۷. مختل، ۲۸. مبتذل، ۲۹. خردل، ۳۰. انگل، ۳۱. مسلسل، ۳۲. معطل، ۳۳. متل، ۳۴. ضرب المثل، ۳۵. مثل، ۳۶. خلل، ۳۷. اذل، ۳۸. اقل، ۳۹. لااقل، ۴۰. حداقل، ۴۱. مستعمل، ۴۲. مستقبل، ۴۳. قبل، ۴۴. قلل، ۴۵. منقل، ۴۶. علل، ۴۷. ملل، ۴۸. زحل، ۴۹. دمل، ۵۰. راه حل، ۵۱. حل، ۵۲. لاینحل، ۵۳. جادوجنبل، ۵۴. مرسل. 

  1. جدول: جدول، شبکه‌ای از خانه‌ها یا مربع‌های مرتب که برای بازی، معما یا نمایش داده‌ها استفاده می‌شود.
  2. تاول: برآمدگی یا زخمی که بر اثر سوختگی، فشار یا عفونت روی پوست به وجود می‌آید.
  3. اوّل: نخستین، ابتدایی، اولین.
  4. جنگل: منطقه‌ای وسیع از درختان که در آن حیوانات و گیاهان مختلف زندگی می‌کنند.
  5. تنبل: فردی که از انجام کارها یا تلاش اجتناب می‌کند و در انجام کارها کند است.
  6. مشعل: چراغ یا وسیله‌ای که برای روشنایی با شعله روشن می‌شود.
  7. احول: فردی که ضعف یا نقص در بینایی دارد (بیشتر در معنای فنی و پزشکی).
  8. تل: تپه‌ای کوچک که به دلیل تجمع خاک یا شن شکل گرفته است.
  9. عمل: کاری که انجام می‌شود؛ عمل جراحی، یا اقدام برای دستیابی به هدفی خاص.
  10. عسل: شیرینی طبیعی که توسط زنبور عسل از شهد گل‌ها تولید می‌شود.
  11. محوّل: چیزی که تغییر یا تبدیل شده باشد یا به حالت دیگری در آمده باشد.
  12. هچل: نام دیگری برای «گلابی» در برخی لهجه‌ها.
  13. امل: آرزو یا امید.
  14. غزل: نوعی شعر فارسی با ساختار خاص که در آن به موضوعات عاشقانه یا فلسفی پرداخته می‌شود.
  15. یل: به معنای جوان یا نوجوان (بیشتر در زبان‌های باستانی یا متون کلاسیک).
  16. ازل: زمان بی‌پایان یا آغاز نشده، به معنای شروع از اولین لحظه یا نقطه.
  17. بغل: طرفین یا کنار بدن، قسمت نزدیک به شانه یا کمر.
  18. دغل: فریب یا نیرنگ، دروغ یا رفتار غیرصادقانه.
  19. کفل: بخشی از بدن که در آن ستون فقرات به انتها می‌رسد؛ یا در اصطلاح به معنای مسئولیت و تکلیف.
  20. دکل: برج یا ستون بلند که برای نگه داشتن چیزی مانند پرچم یا وسایل مخابراتی استفاده می‌شود.
  21. صندل: نوعی کفش ساده که بیشتر برای راحتی استفاده می‌شود.
  22. مدخل: ورودی یا دروازه به مکانی، یا آغاز یک موضوع.
  23. هیکل: بدن، ساختار یا شکل بدن انسان.
  24. مخمل: پارچه‌ای نرم و لطیف که معمولاً برای لباس‌های مجلسی یا پرده‌ها استفاده می‌شود.
  25. افضل: برتر، بهتر از دیگران.
  26. اکمل: کامل‌تر، برتر از دیگران در درجه‌ای از کمال.
  27. مختل: آشفته، به هم ریخته، در وضعیتی که نظم از دست رفته باشد.
  28. مبتذل: بی‌ارزش، بی‌محتوا، چیزی که از سطح استانداردها پایین‌تر است.
  29. خردل: دانه‌های گیاهی که در طب سنتی به عنوان دارو استفاده می‌شود.
  30. انگل: موجودی که برای زنده ماندن و رشد به یک موجود دیگر وابسته است و از آن تغذیه می‌کند.
  31. مسلسل: اسلحه‌ای اتوماتیک که می‌تواند به سرعت شلیک کند.
  32. معطل: منتظر یا به تأخیر افتاده.
  33. متل: نوعی داستان کوتاه یا حکایت که در آن عبرت یا پند نهفته است.
  34. ضرب المثل: جمله‌ای که در فرهنگ یک جامعه معمول است و معانی اخلاقی یا اجتماعی خاصی دارد.
  35. مثل: مشابه، مانند.
  36. خلل: نقص یا آسیب در چیزی، یا بی‌نظمی.
  37. اذل: فروتن یا کم‌مرتبه، در معنای ضعف یا ناتوانی.
  38. اقل: کمترین، کوچکترین.
  39. لااقل: حداقل، به اندازه‌ای که کمترین مقدار ممکن باشد.
  40. حداقل: کمترین مقدار یا درجه ممکن.
  41. مستعمل: چیزی که قبلاً استفاده شده و ممکن است کهنه یا فرسوده باشد.
  42. مستقبل: آینده.
  43. قبل: پیش، گذشته یا قبل از چیزی.
  44. قلل: جمع "قله"، بالاترین نقطه کوه یا بلندترین قسمت چیزی.
  45. منقل: وسیله‌ای برای گرم کردن یا کباب کردن غذا که معمولاً از ذغال استفاده می‌کند.
  46. علل: جمع "علت"، دلایل یا عواملی که موجب چیزی می‌شوند.
  47. ملل: جمع "ملت"، گروه‌های قومی یا فرهنگی.
  48. زحل: سیاره‌ای در منظومه شمسی که به عنوان ششمین سیاره شناخته می‌شود.
  49. دمل: نوعی زخم چرکی که معمولاً بر اثر عفونت به وجود می‌آید.
  50. راه حل: پاسخ یا روشی که برای حل یک مشکل به کار می‌رود.
  51. حل: برطرف کردن یا رفع کردن مشکل یا مسئله.
  52. لاینحل: چیزی که قابل حل یا برطرف شدن نباشد.
  53. جادوجنبل: به معنی افسون یا طلسم، و به طور کلی اشاره به اعمال جادویی یا غیرطبیعی.
  54. مرسل: فرستنده یا ارسال‌کننده (معمولاً در ارتباطات یا اطلاعات).
  • ۰۳/۱۰/۰۱
  • بهرام بهرامی حصاری

کلمات هم قافیه با جنگل؛ عسل؛ غزل؛ بغل و ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی