هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟
یار خودت را از خودت بیزار دیدی؟
آیا تو هم هر پرده ای را تا گشودی
از چار چوب پنجره دیوار دیدی؟
اصلا ببینم تا به حالا صخره بودی؟
از زیر امواج آسمان را تار دیدی؟
نام کسی را در قنوتت گریه کردی؟
از «آتنا» گفتن «عذابَ النار» دیدی؟
در پشت دیوار حیاطی شعر خواندی؟
دل کندن از یک خانه را دشوار دیدی؟
آیا تو هم با چشم باز و خیس از اشک
خواب کسی را روز و شب بیدار دیدی؟
رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیمار بودی مثل من، بیمار دیدی؟
حقا که با من فرق داری لااقل تو
او را که میخواهی خودت یک بار دیدی
کاظم بهمنی