s متن کتاب گرگ گیاهخوار 61 :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

نقره نعل فوراً خودش را به نعل آتشین  رساند. نعل آتشین  و گاوهای همراهش از فرط خستگی و پادرد، روی علف های پرپشتی به پشت دراز کشیده بودند و پاهایشان را در هوا نگه داشته بودند. وقتی نقره نعل به آنها رسید، آنها همچنان در همان حالت باقی ماندند.

نقره نعل گفت: من یه راهی پیدا کردم نعل آتشین . لطفاً بلند شو تا با هم صحبت کنیم.

نعل آتشین  بدون اعتنا به نقره نعل با حالت بی تفاوتی گفت: همینطوری حرفت رو بزن گورخر!

نقره نعل که دید حریف نعل آتشین  نخواهد شد و اگر حرف اضافه بزند ممکن است کتک بخورد، چاره ای جز تسلیم ندید و با آنها به همان حالت درازکش و لنگ در هوا صحبت کرد.

گفت: یه نقشه کشیدم که میتونین راحت تر از همیشه لاشه ها رو پیدا کنین.

نعل آتشین گفت: خب، بگو میشنوم.

نقره نعل که می دید به هیچ عنوان نمی توان نعل آتشین را تحریک کرد که بلند شود  و روی پا بایستد با کمی دلخوری گفت: باید لاشخورها رو تعقیب کنین!

بعد ساکت شد و منتظر واکنش نعل آتشین ماند. ناگهان نعل آتشین چرخی زد و روی چهار تا پایش بلند شد و رو به نقره نعل ایستاد و در چشمان او خیره شد. گاوهای دیگر هم بلند شدند و ایستادند.

*

ادامه

  • ۰۳/۰۴/۳۱
  • بهرام بهرامی حصاری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی