s شعر شب و هوس از کتاب اسیر اثر فروغ فرخزاد :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s
  • ۰
  • ۰

شب و هوس (از کتاب اسیر)
در انتظار خوابم و صد افسوس

خوابم به چشم باز نمی آید
اندوهگین و غمزده می گویم

شاید ز روی ناز نمی آید


چون سایه گشته خواب و نمی افتد

در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفتهٔ نامعلوم

در ضربه های نبض پریشانم


مغروق این جوانی معصومم

مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازش بار

در بوسه و نگاه و هم آغوشی


می خواهمش در این شب تنهایی

با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، درد ساکت زیبایی

سرشار ، از تمامی خود سرشار


می خواهمش که بفشردم بر خویش

بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم بپیچد و پیچد

سخت آن بازوان گرم و توانا را


در لابلای گردن و موهایم

گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد ، بنوشد که بپیوندم

با رود تلخ خویش به دریایش


وحشی و داغ و پر عطش و لرزان

چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ، به همهمه در گیرد

خاکسترم بماند در بستر

در آسمان روشن چشمانش

بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم

لذات آتشین هوسها را


می خواهمش دریغا ، می خواهم

می خواهمش به تیره ، به تنهایی
می خوانمش به گریه ، به بی تابی

می خوانمش به صبر ، شکیبایی

لب تشنه می دود نگهم هر دم

در حفره های شب ، شب بی پایان
او ، آن پرنده ، شاید می گرید

بر بام یک ستارهٔ سرگردان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی