جلالالدین محمد بلخی، معروف به مولوی، مولانا و رومی، شاعر برجسته فارسیزبان ایرانی است که در ۶ ربیعالاول ۶۰۴ هجری قمری (۱۲۰۷ میلادی) به دنیا آمد و در ۵ جمادیالثانی ۶۷۲ هجری قمری (۱۲۷۳ میلادی) درگذشت. نام کامل او «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» شناخته میشد. از سدههای بعدی، بهویژه از سدهٔ نهم هجری، القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای او به کار رفته و برخی اشعارش نشان میدهد که او خود را با تخلصهایی چون «خاموش» و «خَموش» معرفی کرده است.
نفوذ مولوی فراتر از مرزهای ملی و قومیتی است. ایرانیان، افغانها، تاجیکها، ترکیهایها، یونانیان و دیگر مسلمانان آسیای میانه و جنوب شرق آسیا در طول هفت قرن اخیر به شدت تحت تأثیر میراث معنوی او قرار گرفتهاند. اشعار مولوی بهطور گستردهای به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و در غرب، او به عنوان «محبوبترین» و «پرفروشترین» شاعر در ایالات متحده شناخته میشود.
اکثر آثار مولوی به زبان فارسی نوشته شده، اما او به ندرت از ترکی، عربی و کاپادوسیهای یونانی نیز استفاده کرده است. با احتساب ابیات ترکی و یونانی که صحت انتساب بسیاری از آنها مورد تردید است، تعداد اشعار فارسی او به بیش از ۶۱,۰۰۰ بیت میرسد. همچنین، به او ۱۲ بیت ترکی، ۵ بیت مُلَمَّع (شامل یک مصرع فارسی و یک مصرع ترکی)، ۱۷ بیت با عبارات ترکی و چند سطر نثر ترکی نسبت داده شده است. علاوه بر این، مولوی ۲۳ بیت و ملمع به زبان یونانی و همچنین چندین بیت و نثر به زبان عربی دارد.
مثنوی معنوی مولوی که در قونیه نوشته شده، یکی از ارزشمندترین مجموعههای شعر فارسی به شمار میرود. آثار او بهطور گسترده در سراسر ایران مطالعه میشود و ترجمههای آن در ترکیه، جمهوری آذربایجان، ایالات متحده و جنوب آسیا از محبوبیت زیادی برخوردار است.
زندگی
آغاز زندگی
موزهٔ مولانا در قونیه
جلالالدین محمد بلخی در ۶ ربیعالاول سال ۶۰۴ هجری قمری (۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی / ۱۲۰۷ میلادی) در بلخ یا وخش به دنیا آمد. پدر او، مولانا محمد بن حسین خطیبی، معروف به بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و مردی عارف بود که نسبت خرقهاش به احمد غزالی میرسید. او در عرفان و سلوک پیشینهای دیرینه داشت و دانش و معرفت واقعی را در سلوک باطنی میدانست، نه در مباحثات و جدلهای کلامی. به همین دلیل، برخی از علمای کلامی مانند فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود، بر او خرده میگرفتند.
سلطانالعلما احتمالاً در سال ۶۱۰ هجری قمری (۱۲۱۳ میلادی) همزمان با یورش چنگیزخان از بلخ کوچ کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به زادگاه خود بازنگردد. روایت شده است که او در سفر خود با فریدالدین عطار نیشابوری دیدار کرد و عطار به ستایش او پرداخت و کتاب «اسرارنامه» خود را به او هدیه داد، اما فرانکلین لوئیس این داستان را رد کرده و آن را نادرست میداند.
مولوی به قصد انجام مناسک حج به بغداد و سپس مکه رفت و پس از انجام این مناسک، به شام سفر کرد. سپس به دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی به قونیه رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. مولانا در نوزده سالگی با گوهرخاتون ازدواج کرد. سلطانالعلما در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری (۱۲۳۰ میلادی) درگذشت و در قونیه به خاک سپرده شد. در آن زمان، مولانا جلالالدین ۲۳ ساله بود و مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند:
همه کردند رو به فرزندش
که تویی در جمال مانندش
شاه ما زین سپس تو خواهی بود
از تو خواهیم جمله مایه و سود