بیت مشهور مولانا جلالالدین محمد بلخی، «دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر / کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست»، عمیقاً به جستجوی حقیقت و معنای زندگی اشاره دارد. در این بیت، مولوی به تصویرسازی شیخی میپردازد که با چراغی در دست، در شهر گام برمیدارد. این تصویر نمادین نشاندهنده جستجوی روشنایی و حقیقت در دنیایی تاریک است. چراغ به عنوان نمادی از دانش و آگاهی، نشان میدهد که انسانها برای یافتن حقیقت باید به دنبال نور باشند و از ظلمات جهل و نادانی دوری کنند.
در ادامه، مولوی به احساس خستگی و ناامیدی از موجودات غیرانسانی، یعنی دیو و دد، اشاره میکند. این موجودات نمادهایی از زشتی، جهالت و رفتارهای غیرانسانی هستند که روح انسان را آزار میدهند. مولوی با این بیان، نارضایتی خود از وضعیت اجتماعی و اخلاقی زمانهاش را ابراز میکند و به ما یادآوری میکند که انسان باید از این زشتیها فاصله بگیرد و به سوی انسانیت و اخلاق بیاندیشد.
آرزو برای انسان بودن، در واقع خواستهای عمیق و انسانی است که مولوی آن را در این بیت به تصویر میکشد. او انسان را موجودی با پتانسیلهای بزرگ میداند که باید به کمال برسد. این آرزو در دل هر انسانی وجود دارد که به دنبال عشق، دوستی و معنویت باشد و در جستجوی حقیقت خود و جهان پیرامونش گام بردارد.
در نهایت، این بیت نه تنها یک پیام اخلاقی و فلسفی ارائه میدهد، بلکه دعوتی به خودآگاهی و تلاش برای ارتقاء روحی و اخلاقی است. مولوی به ما یادآوری میکند که برای دستیابی به انسانیت واقعی، باید از تاریکیهای درونی و بیرونی عبور کنیم و همواره در جستجوی نور و حقیقت باشیم.