تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را.
منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟
✔
مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود
تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را.
✔
حرف را می شود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غمِ نا پیدا را.
✔
عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو
کاش یک باد به کشفت برساند ما را.
✔
تو همانی که شبی پر هیجان می آیی
تا فراری دهی از پنجره ها سرما را.
✔
فال می گیرم و می خوانی و من می خندم
بنشین چای بخور خسته نباشی یارا.