به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم
پر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتم
☂☂
به سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم را
دل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتم
☂☂
مرا چون موج دوری از تو ممکن نیست ای ساحل
هزاران بار ترکت کردم امّا باز برگشتم
☂☂
نه مثل ساحرم پستم نه چون پیغمبران والا
عصا انداختم بی سحر و بی اعجاز برگشتم
☂☂
دل از بیهوده گردی های سابق کندم و چون گرد
به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم
سجّاد سامانی
نقد این غزل زیبا:
غزل «به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم» از سجّاد سامانی به زیبایی احساسات عمیق شاعر را از عشق و بازگشت به معشوق به تصویر میکشد.
1. محتوا و معنا: