s داستان استاد و احول و شیشه در مثنوی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان استاد و احول و شیشه در مثنوی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گفت استاد احولی را کاندر آ

زو برون آر از وثاق آن شیشه را


گفت احول زان دو شیشه من کدام

پیش تو آرم بکن شرح تمام


گفت استاد آن دو شیشه نیست رو

احولی بگذار و افزون‌بین مشو


گفت ای استا مرا طعنه مزن

گفت استا زان دو یک را در شکن


چون یک بشکست هر دو شد ز چشم

مرد احول گردد از میلان و خشم


شیشه یک بود و به چشمش دو نمود

چون شکست او شیشه را دیگر نبود


خشم و شهوت مرد را احول کند

ز استقامت روح را مبدل کند


چون غرض آمد هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد


چون دهد قاضی به دل رشوت قرار

کی شناسد ظالم از مظلوم زار
 

  • بهرام بهرامی حصاری