s به خیالش که درون همه مروارید است - بهرام بهرامی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «به خیالش که درون همه مروارید است - بهرام بهرامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

غزل، این قالب شعری کهن و فاخر، همواره جایگاه ویژه‌ای در ادبیات فارسی داشته است. با ورود به دوران معاصر، غزل نه تنها از اهمیت خود نکاست، بلکه با تغییرات و تحولات بسیاری مواجه شد که آن را باز هم زنده‌تر و پویاتر کرد. شاعران معاصر با بهره‌گیری از زبان و اندیشه‌های نوین، توانستند غزل را به شکلی جدید و جذاب بازآفرینی کنند. این تحولات نه تنها در ساختار و فرم غزل، بلکه در مضامین و مفاهیم آن نیز قابل مشاهده است.

با وجود همه‌ی این پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها، غزل معاصر هنوز تا رسیدن به کمال مطلوب و سر منزل موعود راه درازی در پیش دارد. برخی چالش‌ها و مسائل همچنان باقی مانده‌اند که نیازمند توجه و تلاش بیشتر شاعران و منتقدان ادبی است. از جمله می‌توان به نیاز به تعمیق بیشتر در مضامین، یافتن زبانی تازه و متناسب با زمانه، و همچنین حفظ تعادل میان سنت و نوآوری اشاره کرد.

در شعر فارسی، عناصر طبیعی همواره نقشی برجسته داشته‌اند و به عنوان ابزارهایی برای بیان احساسات و افکار شاعران مورد استفاده قرار گرفته‌اند. غزل معاصر نیز از این قاعده مستثنی نیست و طبیعت همچنان حضوری پررنگ در این قالب شعری دارد. عناصری همچون دریا، ساحل و توفان به عنوان نمادهایی پویا و چندوجهی در غزل معاصر مطرح می‌شوند، که هر یک با بار معنایی خاص خود به غنای مفاهیم و تصاویر شعری کمک می‌کنند. دریا با عمق بی‌پایان و جنبش‌های مستمرش، نمادی از احساسات ژرف انسان و تحولات روحی است؛ ساحل به عنوان مرزی میان ثبات و تغییر، محلی برای تلاقی آرامش و ناآرامی‌هاست؛ و توفان با قدرت و هیبت خود، نمایانگر لحظات بحرانی و تحولات بنیادین در زندگی فردی و اجتماعی می‌باشد.

در این مقاله، به بررسی چگونگی بهره‌گیری شاعران معاصر از این عناصر طبیعی پرداخته و نقش آن‌ها را در ایجاد تصاویر بدیع و مفاهیم عمیق‌تر در غزل معاصر تحلیل خواهیم کرد. هدف ما این است که نشان دهیم چگونه حضور پویا و معنادار این عناصر طبیعی نه تنها به زیبایی‌شناسی شعر افزوده، بلکه به بیان مؤثرتر احساسات و تفکرات شاعرانه نیز کمک کرده است.

ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ

دریا در شعر شاعران معاصر

*

آن ماهی ام که گوشه ای از حوض، مرده ام
بیچاره آن دلی که به دریا سپرده ام

(میلاد عرفان پور)

*

مثل عشقی که به داد دل تنها نرسد
ترسم این است که این رود به دریا نرسد

(عبدالجبار کاکائی)

*

تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم

(غلامرضا طریقی)

*

  • بهرام بهرامی حصاری