s آتش به پیراهن مسیر بسته را روشن نباش! - بهرام بهرامی :: کتاب بهرام

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام

مطالب علمی فرهنگی هنری

کتاب بهرام
طبقه بندی موضوعی
آخرین کامنت های شما
  • ۱۷ آبان ۰۲، ۱۳:۴۷ - محسن
    😱🤮
s

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آتش به پیراهن مسیر بسته را روشن نباش! - بهرام بهرامی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تلمیح در اشعار بهرام بهرامی : (در کل تلمیح یک آرایه ادبی است که به آیه حدیث و یا داستانی مشهور اشاره دارد که فرق آن با تضمین این است که در تلمیح ما فقط یک اشاره می کنیم اما در تضمین کاملا آن را در شعر یا نوشته خود می آوریم.)

روی قطار عافیت کوه عظیمی ریخته

دل خوش به این که کوه بالا می کشد دامن نباش!

دل خوش به این که باز دهقان فداکاری کند

آتش به پیراهن مسیر بسته را روشن نباش!

(اشاره به داستان دهقان فداکار)

*

شازده شاید که آن روباه را اهلی کند!

کی ولی خوک حریص جاه را اهلی کند؟

او فقط سیاره ها را اشتباهی رفته است.

تا که موجودات اشتباه را اهلی کند.

(اشاره به داستان شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری)

*

 موی خود را از فراز قلعه آویزان نکن

شاهزاده در شب حیله اسیر افتاده است!

(اشاره به داستان راپونزل که توسط زن جادوگر بالای یک قلعه اسیر شده بود و موهای بلند خود را از بالای قلعه برای شاهزاده آویزان می کند و شاهزاده نهایتاً او را نجات می دهد).

*

زرتشت با جمعیت مشتاق دلقک ها چه گفت؟

باری خدا مرده! و می گفتند تهمت می زند!

(اشاره به گفتگوی زرتشت با جمعیتی که سرگرم تماشای بندبازی بودند. در کتاب چنین گفت زرتشت اثر فردریش نیچه)

*

غرق خواهد گشت جک با تایتانیک

رز دعا کن بتمنی پیدا شود!

(اشاره به داستان فیلم معروف تایتانیک)

*

او مگر داروغه ی بد ذات مردم خوار نیست؟

من که شک دارم به رابین هود ثروتمند ها!

(اشاره به داستان رابین هود و داروغه)

*

اسب سفید آمد و بر آن سوار نیست

شهزاده ی امید میان غبار نیست.

(اشاره به آهنگ شهزاده ی زرین کمر عهدیه)

*

شبی با اسب تک شاخ سفید و بالدار خویش

اگر با پای خود رفته است، با سر بر نخواهد گشت.

نشو خیره به این جاده، جز از کوه غرور تو

همان شهزاده ی زرینه افسر بر نخواهد گشت.

(اشاره به آهنگ شهزاده ی زرین کمر عهدیه)

*

گفت آرزو کن یاد آبادی نیفتاد.

یاد همان چیزی که افتادی نیفتاد.

 

غول چراغ آمد کلاغی آرزو کرد

طوطی به یاد حرف آزادی نیفتاد.

(اشاره به داستان غول چراغ و علاء الدین)

*

پوریای ولی باید می شد ولی او را

خود شیفته کرد آنچه که قاموس ندارد.

(اشاره به داستان پوریای ولی پهلوان نامدار ایران زمین)

*

چون حاصل ابر و مه و خورشید و فلک را

چیدیم و اگرچه، کپکی داد به کشتن

(اشاره به شعر معروف سعدی شیرازی : ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری)

*

*

ایراد ساختار زبانی در اشعار بهرام بهرامی

این کوچ نداده است به من فرصت این را

یک دم بنشینم و بگویم که چه خسته ام.

در این بیت، ایراد زبانی مشهودی وجود دارد. خسته ام را اگر به همان حالت خسته ام بخوانیم وزن شعر غلط می شود. پس لاجرم باید به صورت عامیانه و حالت ترانه بخوانیم تا وزن شعر صحیح باشد. یعنی به صورت خسته م، باید خوانده بشود. این به این معنی است که در این بیت بهرام بهرامی برای این که از وزن و قافیه خارج نشود، از حالت رسمی زبان خارج شده است.

*

واج آرایی در اشعار بهرام بهرامی

شاعران چشم جهانند و چه سود این پنجره

بس حریصانه به کابوس حصیر افتاده است.

(استفاده مکرر از حروف س و ص و خلق یک واج آرایی زیبا)

*

تضمین در غزل های بهرام بهرامی

(فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن)

گورکن روح به اجساد نبخشیده هنوز.

(استفاده از مصرعی از حافظ)

*

بر سر هر دانه بنوشته که این رزق فلان

گر نجنبد می رود در کام نیرومند ها.

(استفاده از بیتی از مولانا : بر سر هر دانه بنوشته فلان!  کین بود رزق فلان بن فلان)

*

(بنشین بر لب جوی و گذر عمر بببین)

و ببین عاقبت این همه آدم برفی!

(استفاده از مصرع معروف حافظ شیرازی)

*

(آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست)

زودتر در کهکشان بی هراس دیگری!

(عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی)

آدمی باهوش تر با یک حواس دیگری!

(استفاده از بیت معروف حافظ شیرازی)

*

  • بهرام بهرامی حصاری