خلقالساعه (Spontaneous generation) در فلسفه به معنای ظهور ماده زنده به طور خودبخودی است. این نظریه اولین بار توسط ارسطو مطرح شد که فرایند خودتولیدی جانداران از ماده غیرزنده را توصیف کرد. تعدادی از دانشمندان از زمان ارسطو تا ون هلمونت به این نظریه پایبند بودند، اما در نهایت، فرانچسکو ردی با انجام آزمایشهای علمی موضوع را رد کرد.
اصطلاح خلقالساعه حداقل از زمان ارسطو که در سالهای ۳۸۴ تا ۳۲۲ قبل از میلاد بود، به کار برده میشد. علما به طور رسمی نظریه خلقالساعه را رد کردهاند.
در قرن هفدهم، دانشمند ایتالیایی به نام فرانچسکو ردی تلاش کرد با استفاده از روشهای علمی نظریه خلقالساعه را انکار کند:
ردی که یک پزشک و دانشمند بود، تصمیم گرفت تا بررسی کند آیا مگسها میتوانند بدون حضور مگسهای دیگر ظاهر شوند یا خیر. او ابتدا گوشتی را در هوای آزاد قرار داد. چند روز بعد، موجوداتی به شکل کرم در گوشت ظاهر شدند. این موجودات پس از چند روز به مگسها تبدیل شدند. ردی مشاهده کرد که مگسهای مختلفی از پیلههایی با شکلهای متفاوت به وجود میآیند.
پس از آن، ردی آزمایشهای خود را بر روی گوشتهای مختلف انجام داد. او گوشتها را به گروههای جداگانه تقسیم کرد و هر گروه را در ظروف مجزا قرار داد تا مگسها رشد کنند. ردی مشاهده کرد که مگسهای هر گروه به شکلهای مشابهی تبدیل میشوند، اما با گروههای دیگر تفاوت دارند.
وی این نتایج را تفسیر کرد که مگسها ذرات ریزی را روی گوشت فاسد بر جای میگذارند، که باعث ظهور مگسهای شکلپذیر به نظر میرسد.